کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساکن شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ساکن شمال
دیکشنری فارسی به عربی
شمالي
-
ساکن اولیه
دیکشنری فارسی به عربی
ساکن اصلي
-
ساکن کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مقعد
-
اقیانوس ساکن
دیکشنری فارسی به عربی
باسيفيکي
-
Diomedea immutabilis
مرغ توفان دیومِدی ساکن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای لاغراندام از تیرۀ دیومِدیان و راستۀ کبوتردریاییسانان که لکۀ خاکستری مشخصی در اطراف چشم و گونهها دارد
-
ساكن شد در
دیکشنری فارسی به عربی
استوطن فى
-
اهل و ساکن
فرهنگ گنجواژه
بومی.
-
ساکن و پاینده
فرهنگ گنجواژه
مقاوم.
-
ساکن و جنبان
فرهنگ گنجواژه
متضاد.
-
ابتدا به ساکن
واژهنامه آزاد
شروع کلمه بی حرکت و با ساکن؛ بی مقدمه و ناگهانی.
-
جستوجو در متن
-
resided
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساکن، ساکن شدن، سکونت کردن، مستقر بودن، اقامت داشتن، مسکن داشتن، مقیم شدن، ساکن بودن
-
resides
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساکن است، ساکن شدن، سکونت کردن، مستقر بودن، اقامت داشتن، مسکن داشتن، مقیم شدن، ساکن بودن
-
reside
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اقامت داشتن، ساکن شدن، سکونت کردن، مستقر بودن، مسکن داشتن، مقیم شدن، ساکن بودن
-
denizen
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منفجر شدن، ساکن، ساکن کردن
-
indwell
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بله، ساکن شدن، جا گرفتن، جایگیر شدن، اشغال کردن