کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساچی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ساچی
/sāči/
معنی
سفید؛ سپید.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ساچی
فرهنگ فارسی معین
(ص .) سفید.
-
ساچی
لغتنامه دهخدا
ساچی . (ص ) سپید.(برهان ) (جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (شعوری ج 2 ص 81). در سنسکریت شوچی . (فرهنگ نظام ) : پسته ٔ تنگ تو در هوای سرشکم شکّر ساچی است در گلاب سرشته .سیف الدین اسفرنگ (از جهانگیری ، شعوری ، انجمن آرا، آنندراج ).
-
ساچی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از سنسکریت] [قدیمی] sāči سفید؛ سپید.