کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سان رمو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
hirsute
ریشسان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی نوعی کرکپوش با کرکهایی بلند و سفت
-
French tunic
سانپوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] کت نظامی با دکمههای فلزی که معمولاً روی آن کمربند چرمی یا حمایل بسته میشود و عموماًً در تشریفات و مراسم رسمی میپوشند
-
imitation cream, non-dairy cream
خامهسان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] فراوردهای که ازنظر ظاهر و خواص حسی مشابه خامه است، ولی ترکیبات آن با خامۀ واقعی تفاوت دارد
-
یک سان
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر. ق مر.) 1 - همانند. 2 - برابر. 3 - مساوی . 4 - یک نواخت .
-
جشن سان
لغتنامه دهخدا
جشن سان . [ ج َ ] (اِ مرکب ) روز اول سالهای ملکی .(شعوری ). ظاهراً این ترکیب تحریفی است از جشن ساز.
-
جبل سان
لغتنامه دهخدا
جبل سان . [ ج َ ب َ ل ِ ] (اِخ ) نام کوهی است بنزدیکی نیشابور که فیروزه از آنجا استخراج کنند. (از الجماهر ص 170).
-
زره سان
لغتنامه دهخدا
زره سان . [ زَ رِ / زِ رِه ْ ] (ص مرکب ) مانند زره . بهم بافته چون زره . زلف پرحلقه : سلسله ٔ ابر گشت زلف زره سان اوقرصه ٔ خورشید شد گوی گریبان او. خاقانی .رجوع به زره و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
روز سان
لغتنامه دهخدا
روز سان . [ زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز عرض . روزی که سپاه سان میدهد. رجوع به سان دادن شود.
-
سان تومه
لغتنامه دهخدا
سان تومه . [ ت ُ م ِ ] (اِخ ) جزیره ای است از مستملکات پرتقال واقع در 200 هزارگزی شمال غربی دماغه ٔ لویز در داخل خلیج گینه در آفریقای غربی ، اراضی آن کوهستانی است وبلندترین قله ٔ آن 2400 متر ارتفاع دارد. این جزیره دارای 20000 تن سکنه است و مرکز آن بن...
-
سان دادن
لغتنامه دهخدا
سان دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) عرض سلاح و سامان لشکر. (از آنندراج ذیل سان ). عرض سپاه نمودن . (ناظم الاطباء). عرض دادن . لشکر عرض دادن : خوبان عجب که فیل مدارا و هند سان تسخیر ملک دل بتطاول حواله است . ظهوری (از آنندراج ).سان دهم از قطره های خون خود صف...
-
سان دیدن
لغتنامه دهخدا
سان دیدن . [ دی دَ ] (مص مرکب ) سپاه را از نظر گذراندن .دیدن سپاه . دیدن لشکر را با ساز و برگ : دید چندانی که سان لشکر افلاک رابر منجم طالع خصمش نشد هرگز عیان . شفیع اثر (از آنندراج ).رجوع به سان و سان دادن شود.
-
سان ژوان
لغتنامه دهخدا
سان ژوان . (اِخ ) حاکم نشین جزیره ٔ پرت ریکو (جزایر آنتیل ). دارای 224800 تن سکنه است ، و در آنجا قند و قهوه وجود دارد.
-
سان ژوزه
لغتنامه دهخدا
سان ژوزه . [ ژُ زِ ] (اِخ ) حاکم نشین جمهوری کوستاریکا . دارای 118300 تن سکنه است . قهوه ، کاکائو، و قند آن معروف است .
-
سان ژوزه
لغتنامه دهخدا
سان ژوزه . [ ژُ زِ] (اِخ ) شهری است از ایالات متحده ٔ آمریکا (کالیفرنیا). دارای 95300 تن سکنه است . شراب ، میوه ، تنباکو و ماشینهای آن معروف است .
-
سان نیکلااو
لغتنامه دهخدا
سان نیکلااو. [ ک ُ اُ ] (اِخ ) حاکم نشین ایالت کرس بخش باستیا است . در نزدیکی دریا قرار دارد و دارای 520 تن سکنه است . ارتفاع آن از سطح دریا 31 گز است .