کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سانسور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سانسور
/sānsu(o)r/
معنی
تفتیش و مراقبت از طرف دولت در فیلمها، نمایشنامهها، مطالب روزنامهها، و مطبوعات و حذف برخی مطالب به صلاحدید آنها پیش از انتشار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تفتیش، کنترل، ممیزی
۲. حذف
۳. قیچی
فعل
بن گذشته: سانسور کرد
بن حال: سانسور کن
دیکشنری
blackout, censorship, censure
-
جستوجوی دقیق
-
سانسور
واژگان مترادف و متضاد
۱. تفتیش، کنترل، ممیزی ۲. حذف ۳. قیچی
-
censorship, censure (fr.)
سانسور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] نظارت دولت بر آثار مکتوب و نمایشی متـ . بررسی 2
-
سانسور
فرهنگ فارسی معین
(نْ) [ فر. ] (اِ.)کنترل و بازرسی حاکمیت بر فعالیت سیاسی ، اجتماعی و... خاصه فرهنگی ، بررسی (فره ).
-
سانسور
لغتنامه دهخدا
سانسور. (فرانسوی ، اِ) ممیزی و تفتیش مطبوعات و مکاتیب و نمایش ها. این کلمه در زبان فارسی با افعال معین چون کردن و شدن و چی نسبت بصور زیر آید: سانسور کردن ، سانسور شدن ، سانسورچی .
-
سانسور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: censure] (سیاسی) sānsu(o)r تفتیش و مراقبت از طرف دولت در فیلمها، نمایشنامهها، مطالب روزنامهها، و مطبوعات و حذف برخی مطالب به صلاحدید آنها پیش از انتشار.
-
سانسور
دیکشنری فارسی به عربی
رقابة
-
واژههای مشابه
-
سانسور عقاید
دیکشنری فارسی به عربی
رقابة
-
مامور سانسور
دیکشنری فارسی به عربی
رقيب
-
سانسور خبری
دیکشنری فارسی به عربی
التعتيم الإعلامي
-
سانسور مطبوعاتى
دیکشنری فارسی به عربی
الرقابة الصحفية
-
جستوجو در متن
-
رقابة
دیکشنری عربی به فارسی
سانسور عقايد , سانسور
-
censorship
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سانسور، سانسور عقاید
-
censors
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سانسور، سانسورچی، مامور سانسور، بازرس مطبوعات و نمایشها، سانسور کردن