کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سام بوکوس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سام میرزا
لغتنامه دهخدا
سام میرزا. (اِخ ) این میرزا برادر کوچکتر شاه مرحوم (یعنی شاه طهماسب اول ) بود. عیش و عشرت را دوست میداشت و چند سال درخراسان فرمانفرمایی میکرد. در اقسام نظم و نثر طبع شوخ و متینی داشت . تذکره ٔ شعرایی به اسم «تحفه ٔ سامی » تألیف کرد و سرانجام در آستا...
-
سام میرزا
لغتنامه دهخدا
سام میرزا. (اِخ ) معروف به شاه صفی . رجوع به صفی شود.
-
نبیره ٔ سام
لغتنامه دهخدا
نبیره ٔ سام . [ ن َ رَ / رِ ی ِ ] (اِخ ) رستم . لقب رستم است ، چه او فرزند زال و زال فرزند سام است : گر بدیدی تن چو کوه تو رابه نبرد اندرون نبیره ٔ سام درزمان سوی تو فرستادی رخش با زین خسروی و ستام .فرخی .
-
باد سام
لغتنامه دهخدا
باد سام . [ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) باد سموم . سعیر.
-
پور سام
لغتنامه دهخدا
پورسام . [ رِ ] (اِخ ) مراد زال است : که چون بودتان کار با پور سام بدیدن به است اربآواز و نام . فردوسی . || مراد رستم است : بخندید با رستم اسفندیارچنین گفت کای پور سام سوار.فردوسی .
-
بهاءالدین سام
لغتنامه دهخدا
بهاءالدین سام . [ ب َ ئُدْ دی ] (اِخ ) سه تن از امرا و سلاطین آل شنسب در ولایت غور و طخارستان حکومت کردند اولی در 544 هَ . ق . به امارت نشست و دومی در 588 هَ . ق . و سومی در سن 14سالگی امارت یافت . رجوع به دایرة المعارف فارسی شود. در خاندان غور سه پا...
-
بنی سام
لغتنامه دهخدا
بنی سام . [ ب َ ] (اِخ ) سام پسر بزرگ نوح پیغمبر بود و اقوامی را که از او پدید آمدند بنی سام گویند. آرامیان و مردم سوریه و کلدانیان و آشوریان و قوم یهود و اعراب جملگی از اعقاب سامند. (تمدن قدیم ). سامیان ؛ اقوامی که طبق سنت از اولاد سام پسر بزرگ نوح ...
-
باد سام
لهجه و گویش تهرانی
باد گرم تابستانی شهریار.
-
زال بن سام
لغتنامه دهخدا
زال بن سام . [ ل ِ ن ِ ] (اِخ ) نام پدر رستم است . رجوع به تاریخ گزیده ص 90، 91، 92، 97،98 و تاریخ حبیب السیر و زال در همین لغت نامه شود.
-
سام اصرم کمری
لغتنامه دهخدا
سام اصرم کمری .[ م ِ اَ رَ م ِ ک َ ] (اِخ ) رجوع به اصرم کمری شود.
-
سام بنی سنان
لغتنامه دهخدا
سام بنی سنان . [ م ِ ب َ س َ ] (اِخ ) قلعه ای است در مغرب جبال صنهاجه مضاف الی بنی سنان . قبیله ای است که ممکن است از طایفه بربر باشد. (معجم البلدان ).