کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سامیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سامیه
/sāmiye/
معنی
= سامی٢
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سامیه
فرهنگ نامها
(تلفظ: sāmiye) (عربی) (مؤنث سامی) ، (در قدیم) بلند. ← سامی .
-
سامیه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: سامیَة، مؤنثِ سامی، جمع: سامیات و سَوامی] [قدیمی] sāmiye = سامی٢
-
سامیه
واژهنامه آزاد
بلند، بالا
-
سامیه
واژهنامه آزاد
زن بلند مرتبه
-
واژههای مشابه
-
سامیة
لغتنامه دهخدا
سامیة. [ ی ی َ ] (اِخ ) مؤنث سامی . رجوع به سامی شود.
-
واژههای همآوا
-
صامیه
لغتنامه دهخدا
صامیه . [ می ی َ ] (اِخ ) نام فرقه ای است که بین عیسی (ع ) و پیغمبر (ص ) بودند. (الفهرست ابن الندیم ص 479).
-
جستوجو در متن
-
Samian ware
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سفارشی سامیه
-
ارامی
لغتنامه دهخدا
ارامی . [ اَ ] (ص نسبی ، اِ) آرامی . منسوب به ارام . مردم ارام . || دسته ٔ زبانهائی که در ارام بدان تکلم میکردندو آن از شعب السنه ٔ سامیه است و به دو لهجه تقسیم میشود: کلدانی (لهجه ٔ شرقی ) و سریانی (لهجه ٔ غربی ).
-
قس
لغتنامه دهخدا
قس . [ ق ُس س ] (ع اِ) دانشمند ترسایان . (السامی فی الاسامی ). رجوع به قَس ّ و قِس ّ شود. عربی قسیس و سریانی قشیشا (پیر کاهن ) و آرامی قشیشا . (حاشیه ٔ برهان آقای دکتر معین ، ذیل «کشیش »، از معجمیات عربیه - سامیه ص 179).
-
گزیر
لغتنامه دهخدا
گزیر. [ گ ِ ] (اِ) معرب آن «جزیر»، سریانی گزیرا (حارس ، جلاد). (معجمیات عربیه - سامیه ص 232) (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). عسس . (برهان ). داروغه و روزبان و در تبریز این معنی مستعمل است : گزیری به چاهی در افتاده بود. سعدی .داروغه هندوانه و سرده خیار ...
-
سبد
لغتنامه دهخدا
سبد. [ س َ ب َ ] (اِ) سبت . معرب آن «سبذه » و «سفط»، سریانی «سفطا» و کلمه از فارسی است «معجمیات عربیة سامیه 222». ظرفی که از چوب یا از نی یا امثال آن سازند برای حمل میوه واشیاء دیگر. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). ظرفی باشدکه چوبهای باریک و نیز طبقی ک...
-
سام
لغتنامه دهخدا
سام . (اِخ ) او ارشد اولاد نوح بود که با زوجه ٔ خود در کشتی داخل گشته از هلاک طوفان رهایی یافت و رفتار نیکویی که درباره ٔ پدر بزرگوار خود کرد در سفر پیدایش 9:20 - 27 مذکور است . قوم یهود و آرام و فرس و آشور و عرب از نسل سام میباشند و لغات ایشان را لغ...