کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سامعة افروز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سامعة افروز
لغتنامه دهخدا
سامعة افروز. [ م ِ ع َ اَ ] (نف مرکب ) گوشزد. شنیده شده . بگوش خورده : انتشار خبر قتل او در آن ایام که سامعه افروز خاص و عام هر دیار نزدیک و دور شده . (تاریخ گلستانه ). و حقیقت کوچیدن خود را با افواج سامعةافروز خان بختیاری نمود. (تاریخ گلستانه ).
-
واژههای مشابه
-
سامعه
واژگان مترادف و متضاد
شنوایی، گوش ≠ گویایی
-
سامعه
فرهنگ فارسی معین
(مِ عِ یا عَ) [ ع . سامعة ] (اِفا، ~اِ.) 1 - گوش . 2 - قوة شنوایی .
-
سامعه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: سامعَة، مؤنثِ سامع، جمع: سَوامِع] sāme'e ۱. = سامع۲. شنوا.۳. (اسم) [مجاز] قوه یا آلت شنوایی؛ گوش.
-
سامعه
دیکشنری فارسی به عربی
اختبار , جلسة
-
حس سامعه
لغتنامه دهخدا
حس سامعه . [ ح ِس ْ س ِ م ِ ع َ / ع ِ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سمع. قوه ٔ شنوائی . قوه ٔ تمیزاصوات . یکی از حواس خمسه ٔ ظاهره . رجوع به حس شود.
-
مربوط به سامعه
دیکشنری فارسی به عربی
سمعي
-
مربوط بشنوایی یا سامعه
دیکشنری فارسی به عربی
سمعي
-
جستوجو در متن
-
افروز
لغتنامه دهخدا
افروز. [ اَ ] (ص ) روشن . (ناظم الاطباء) (هفت قلزم ) (برهان ) (آنندراج ) (مؤید). || (نف مرخم ) روشن کننده . (برهان ) (آنندراج ) (هفت قلزم ) (ناظم الاطباء) (مؤید) (شرفنامه ). در کلمات مرکبه بمعنی افروزنده است و مخفف آن باشد، چنانکه درآتش افروز، آذرا...
-
ابوالفضل
لغتنامه دهخدا
ابوالفضل . [ اَ بُل ْ ف َ ] (اِخ ) ناگری . شیخ ابوالفضل بن شیخ مبارک بن شیخ خضر از رجال دولت هندوستان و علمای آنجا در عهد اکبرشاه بابری (957 - 1011 هَ . ق .). اجداد او از مردم یمن (و شاید از ابناء) بودند. شیخ خضر جدّ وی به هندوستان آمده شیخ مبارک در ...