کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سال طبیعی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کم سال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) kamsāl خردسال؛ جوان.
-
tropical year
سال اعتدالی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] ← سال شمسی
-
anomalistic year
سال انحرافی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] فاصلۀ زمانی بین دو عبور متوالی زمین از حضیض مدار خود
-
varve
سالچینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] لایههای ریز رسوبی که در هر سال در یک تودۀ آب نهشته میشود
-
civil year, calendar year
سال رسمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] سالی که براساس زمان رسمی یک کشور سنجیده میشود
-
solar year
سال شمسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] مدتزمان دو گذر متوالی خورشید از نقطۀ اعتدال بهاری، یا مدتزمان یک بار گردش کامل زمین به دور خورشید، که برابر با 365/2422 روز است متـ . سال اعتدالی tropical year
-
lunar year
سال قمری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] سالی شامل 12 ماه قمری، برابر با 354/3671 روز
-
leap year
سال کبیسه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] سالی به مدت 366 روز که تقریباً هر چهار سال یک بار رخ میدهد
-
eclipse year
سال گرفتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] مدتزمان بین دو عبور متوالی خورشید از یکی از گرههای مدار ماه
-
base year
سال مبنا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] سالی که بخش اعظم دادههای گردآوریشده در مطالعات حملونقل به آن مربوط میشود
-
sidereal year
سال نجومی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] فاصلۀ زمانی عبور متوالی خورشید از نقطۀ مشخصی در آسمان نسبت به ستارههای دوردست
-
annalist
سالنگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، علوم کتابداری و اطلاعرسانی] کسی که سالنگاشت تهیه میکند
-
annals
سالنگاشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، علوم کتابداری و اطلاعرسانی] رویدادنامهای حاوی ثبت وقایع به ترتیب تاریخ و بهصورت سالبهسال
-
بزرگ سال
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) سالمند، مسن .
-
سال دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) به یاد مرده یک سال پس از مرگ او اطعام کردن .