کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سال خورده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سال هجری
لغتنامه دهخدا
سال هجری . [ل ِ هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به سال شود.
-
سال یزدگردی
لغتنامه دهخدا
سال یزدگردی . [ ل ِ ی َ دِ گ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به سال شود.
-
سال یوبیل
لغتنامه دهخدا
سال یوبیل . [ ل ِ ] (اِ) رجوع به سال و «یوبیل » در قاموس کتاب مقدس شود.
-
سال آزمای
لغتنامه دهخدا
سال آزمای . [ زْ / زِ ] (ن مف مرکب ) کسی که مجرب است و نیک و بد سالهای سال را دیده است . (استینگاس ص 942). سال آزموده . رجوع به سال شود.
-
سال افزون
لغتنامه دهخدا
سال افزون . [ اَ ] (اِ مرکب ) نام ماه دوازدهم است از سال ملکی . (برهان ). دوازدهمین ماه از مبداء یزدگردی . (استینگاس ص 942). || سالی که تعداد روزهای آن زیادتر است . (استینگاس ص 642).
-
سال بر
لغتنامه دهخدا
سال بر. [ ب َ ] (ص مرکب ) درختی را گویند که یکسال بار آورد و یکسال نیاورد. (برهان ) (آنندراج ). در شعوری آمده است : سال بر، درختی است که یکسال میوه دارد و سالی ندارد. این حالت در درخت زیتون بغایت ظاهر است . سالی زیتون دارد و آن را حمل گویند و سالی ند...
-
سال به
لغتنامه دهخدا
سال به . [ ب ِه ْ ] (اِ مرکب ) یا سالبه . نامی است از نامهای مردان ایران . مانند روزبه . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به حاشیه : سالبةبن ابراهیم شود.
-
سال بین
لغتنامه دهخدا
سال بین . (نف مرکب ) نوعی فال بین . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
سال پیموده
لغتنامه دهخدا
سال پیموده . [ پ َ / پ ِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) سالخورده . کلانسال . معمر : خود ندیدند بر سر گاهی سال پیمودگان چنو شاهی .سنایی .
-
سال خرد
لغتنامه دهخدا
سال خرد. [ خ ُ ] (ص مرکب ) قلب خردسال . (آنندراج ) : گریان بیاد روی تو رفتم از این جهان چون طفل سال خرد که گریان بخواب شد. محمد قلی سلیم (از آنندراج ). || کنایه از کهنه و دیرینه و پیر : چنارسال خرد و سرو نوخیزبهم نشناختی بیننده ای نیز. عرفی (از آنندر...
-
سال خرده
لغتنامه دهخدا
سال خرده . [ خ ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) کنایه از کهنه و دیرینه (آنندراج ) : افتادگی ضرور بود سال خرده راواجب شود نماز چو وقت زوال شد. محسن تأثیر (از آنندراج ).رجوع بسالخورده شود.
-
سال زده
لغتنامه دهخدا
سال زده . [ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب )در تداول عامه ، آفت دیده : محصول سالزده ؛ آسیب دیده .
-
سال سبت
لغتنامه دهخدا
سال سبت . [ ل ِ س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سفر لاویان 25:3: همان سال آزادی میباشد سفر تثنیه 31:10: که سال هفتم است و میبایست از فلاحت زمین دست کشید و محصول خودروی آن را برای فقرا و غربا و مرغان و حیوانات صحرا گذاشت . سفر لاویان 25:11 - 7: مقصود از...
-
سال شمار
لغتنامه دهخدا
سال شمار. [ ش ُ / ش َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) نوعی عقربک در بعض از ساعتها. رجوع بسال شماری شود.
-
سال شماری
لغتنامه دهخدا
سال شماری . [ ش ُ / ش َ ] (حامص مرکب ) شمردن سالها برای تعیین تاریخ . تقویم نویسی .در مشرق قدیم سال شماری علمی ، چنانکه اکنون معمول است نبود و مبداء ثابتی هم برای تاریخ نداشتند. برای احتیاجات معیشتی در مصر، بابل و فلسطین در ابتداء، سنین را از واقعه ٔ...