کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سال خرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
annalist
سالنگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، علوم کتابداری و اطلاعرسانی] کسی که سالنگاشت تهیه میکند
-
annals
سالنگاشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، علوم کتابداری و اطلاعرسانی] رویدادنامهای حاوی ثبت وقایع به ترتیب تاریخ و بهصورت سالبهسال
-
بزرگ سال
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) سالمند، مسن .
-
سال دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) به یاد مرده یک سال پس از مرگ او اطعام کردن .
-
سال گردش
فرهنگ فارسی معین
(گَ دِ) (اِمص .) گردش سال ، تحویل سال .
-
سال گرفتن
فرهنگ فارسی معین
(گِ رِ تَ) (مص م .) مراسم سالگرد شخص مرده را برگزار کردن .
-
سال زده
فرهنگ فارسی معین
(زَ دِ یا دَ) (ص مف .) (عا.) 1 - آفت - دیده ، آسیب دیده (محصول ). 2 - درختان میوه ای که بار نداده باشند.
-
سال شمار
فرهنگ فارسی معین
(شُ) (اِ.) تقویم .
-
سال گره
فرهنگ فارسی معین
(گِ رِ) (اِمر.) روز شروع سال نو از عمر کسی ، جشن تولد.
-
فراخ سال
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) سالی که در آن محصول فراوان باشد.
-
کهن سال
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) سالخورده .
-
پیران سال
لغتنامه دهخدا
پیران سال . (اِ مرکب ، ق مرکب ) ایام پیری . روزگار پیری . گاه پیری : گفت کاندیشه نیستت ز وبال که نهی تهمتم به پیران سال . ناصرخسرو.دوستان هیچ مپرسید که چون شد حالم با جوانی نظر افتاد بپیران سالم .حسن دهلوی .
-
تحویل سال
لغتنامه دهخدا
تحویل سال . [ ت َح ْ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) تحویل سنه . سال گردش . حلول . داخل شدن در دقیقه ٔ اول سال نو به نوروز. تحویل شدن سال . بیرونی در تحویل سالها آرد: سال آن مدت است که آفتاب بدو یک بار همه ٔ فلک بروج را بگردد و بدانجای بازآید کجا به...
-
دفتر سال
لغتنامه دهخدا
دفتر سال . [ دَ ت َ رِ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تقویم . (التفهیم ص 273).
-
سال نجومی
لغتنامه دهخدا
سال نجومی . [ ل ِ ن ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع بسال شود.