کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سالنج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سالنج
لغتنامه دهخدا
سالنج . [ ل َ ] (اِ) بمعنی سارنج که مرغک سیاه و کوچک و ضعیف باشد. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به سارنج و سارنگ و ساننج شود.
-
جستوجو در متن
-
ساننج
لغتنامه دهخدا
ساننج . [ ن َن ْ ] (اِ) مرغکی باشد سیاه و کوچک و ضعیف . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به سالنج ، سارنج ، سارنگ شود.
-
سانیج
لغتنامه دهخدا
سانیج . (اِ) بمعنی سارنج که مرغکی است کوچک و سیاه و به آذربایجان سودان گویند. (اوبهی ). رجوع به سارنج و ساننج و سالنج و سارنگ شود.
-
سارنگ
لغتنامه دهخدا
سارنگ . [ رَ ] (اِ) بمعنی سارنج است که مرغک سیاه ضعیف باشد. (برهان ). سالنج . || نام سازی است . (انجمن آرا). سازی است چون کمانچه که با کمان کشند. رجوع به سارنج شود. بمعنی عالم است که ناسوت گویند. چنانک آرنگ لاهوت و بیرنگ اجسام علوی و رنگ عناصر و رنگا...
-
سارنج
لغتنامه دهخدا
سارنج . [ رَ ] (اِ) مرغی باشد کوچک . (فرهنگ اسدی ). مرغکی است کوچک و ضعیف . (شرفنامه ٔمنیری ). مرغکی باشد سیاه و کوچک و ضعیف . (برهان ) (آنندراج ). مرغی است خرد و سیاه و به آذربایجان سودان گویند. (رشیدی ) (جهانگیری ) (اوبهی ) . اسرنج . (دزی ج 1 ص 621...