کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سالن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سالن
/sālon/
معنی
تالار بزرگ برای پذیرایی یا نشان دادن فیلم یا آثار هنری یا تئاتر یا کنسرت؛ اتاق بزرگ.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تالار، سالون
برابر فارسی
تالار
دیکشنری
hippodrome, salon, saloon
-
جستوجوی دقیق
-
سالن
واژگان مترادف و متضاد
تالار، سالون
-
سالن
فرهنگ واژههای سره
تالار
-
سالن
فرهنگ فارسی معین
(لُ) [ فر. ] (اِ.) تالار، محوطه ای برای اجتماع افراد زیاد.
-
سالن
لغتنامه دهخدا
سالن . [ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ) سالون . اطاق بزرگ مخصوص پذیرایی . || اطاق بزرگ که در آن مردمان فراهم آیند و کارهای هنری چون فیلم ، تآتر، تابلوهای نقاشی و غیره را ببینند. || اطاقی که برای استراحت در آن نشینند.
-
سالن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: salon] sālon تالار بزرگ برای پذیرایی یا نشان دادن فیلم یا آثار هنری یا تئاتر یا کنسرت؛ اتاق بزرگ.
-
سالن
دیکشنری فارسی به عربی
مدرج , معرض
-
واژههای مشابه
-
سالن نشیمن
دیکشنری فارسی به عربی
غرفة الجلوس
-
سالن استراحت
دیکشنری فارسی به عربی
غرفة الجلوس
-
سالن زیبایی
دیکشنری فارسی به عربی
صالة , صالون
-
سالن رقص
دیکشنری فارسی به عربی
صالة الرقص
-
سالن نمایشگاه
دیکشنری فارسی به عربی
صالة العرض
-
سالن دراز ومستطیل
دیکشنری فارسی به عربی
کنيست
-
سالن هتل و مهمانخانه
دیکشنری فارسی به عربی
لوبي
-
کلیساهایی که سالن دراز دارند
دیکشنری فارسی به عربی
کنيست