کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساقپوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
gaiter
ساقپوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] پوششی از جنس چرم یا جیر که قسمت پایین ساق و بالای کفش را میپوشاند
-
واژههای مشابه
-
ساق
واژگان مترادف و متضاد
۱. اندام مابین زانو و مچ پا ۲. پاچه حیوانات ۳. پایه ۴. ساقه، تنه
-
ساق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] ← ساق پرواز
-
ساق
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.)1 - از زانو تا مچ پا. 2 - تنة درخت . 3 - پایین هرچیز.
-
ساق
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (ص .) سالم ، بی عیب .
-
ساق
لغتنامه دهخدا
ساق . (اِخ ) آبی است متعلق به بنی عجل میان راه بصره و کوفه بسوی مکه . (معجم البلدان ).
-
ساق
لغتنامه دهخدا
ساق . (اِخ ) جایگاهی است . (شرح قاموس ) (منتهی الارب ).
-
ساق
لغتنامه دهخدا
ساق . (اِخ ) دهی است از دهستان زاوه بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه ، واقع در 46 هزارگزی جنوب خاوری تربت حیدریه سر راه مالرو عمومی زاوه . دامنه ، و هوایش معتدل ، و آبش از قنات . و محصولش غلات و تریاک و پشم است ، 1307 تن سکنه دارد که به زراعت و گله دار...
-
ساق
لغتنامه دهخدا
ساق . (اِخ ) دهی است از دهستان مشک آباد بخش فرمهین شهرستان اراک ، واقع در 70 هزارگزی جنوب خاوری فرمهین و 9 هزارگزی خاور راه اراک به خمین . کوهستانی ، و سردسیر، و آبش از قنات و محصولش غله و انگور است ، 117 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری میگذرانند...
-
ساق
لغتنامه دهخدا
ساق . (اِخ ) کوهی است در خاک بنی اسد. (معجم البلدان ).
-
ساق
لغتنامه دهخدا
ساق .(ع اِ) پوزه ٔ پای . (مهذب الاسماء). میان بندِ پا و بچول است . (شرح قاموس ). مابین شتالنگ و زانو. ج ، سوق و سیقان و اساوق . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مابین الکعب و الرکبة. (قطر المحیط). از زانو تا شتالنگ . (دهار). طرف پائین انسان و حیوان از زانو...
-
ساق
دیکشنری عربی به فارسی
ساق پا , پايه , ساقه , ران , پا , پاچه , پاچه شلوار , بخش , قسمت , پا زدن , دوندگي کردن
-
ساق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] sāq ۱. (زیستشناسی) قسمتی از پای انسان از زانو تا مچ؛ ساق پا.۲. (زیستشناسی) تنۀ درخت.۳. (زیستشناسی) = ساقه۴. (ریاضی) هریک از دو خط زاویه.〈 ساق عروس: ‹ساق عروسان› نوعی شیرینی که با آرد، شکر، و روغن به شکل ساق درست میکردند.
-
سَاقٍ
فرهنگ واژگان قرآن
ساق -از زير زانو تا مچ پا (در عبارت "يوم يکشف عن ساق" تعبير برداشتن حجاب يا کشف از ساق کنايه اي است براي نشان دادن نهايت درجه شدت و سختي ، چون وقتي انسان به سختي دچار زلزله يا سيل يا گرفتاري ديگر ميشود ، شلوار را بالا کشيده کمر را ميبندد ، تا بهتر و...