کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساقین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ساقین
/sāqeyn/
معنی
۱. تثنیۀ ساق؛ دو ساق.
۲. (ریاضی) دو خط که از دو سمت بر زاویهای احاطه دارد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ساقین
لغتنامه دهخدا
ساقین . [ ق َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ ساق . رجوع به ساق شود. || ساق بند : ساعین و ساقین برافکنده . (سمک عیار).ساقین و ساعدین زر اندود بسته . (داراب نامه ص 623). || هر یک از دو خطی را که احاطه بر زاویه ای دارند ساق نامند و مجموع دو خط را ساقین خوانند.
-
ساقین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ساقَین] [قدیمی] sāqeyn ۱. تثنیۀ ساق؛ دو ساق.۲. (ریاضی) دو خط که از دو سمت بر زاویهای احاطه دارد.
-
جستوجو در متن
-
محتبی
لغتنامه دهخدا
محتبی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از احتباء. کسی که در خودپیچد جامه را یا پشت و ساقین را با فوطه بندد. (منتهی الارب ). آنکه ساقین را با فوطه بندد. (آنندراج ).
-
فحج
لغتنامه دهخدا
فحج . [ ف َ ح َ ] (ع مص ) رفتار که در آن پیش پایها نزدیک گذارند و پاشنه ها دور. (منتهی الارب ). و در مغرب تباعد میان ساقین را در مرد و چهارپا گویند. (اقرب الموارد). || سخت دوری میان هر دو پا. (منتهی الارب ).
-
احتیاک
لغتنامه دهخدا
احتیاک . [ اِ ](ع مص ) احتیاک بثوب ؛ در خود پیچیدن جامه را. (منتهی الارب ). || پشت و ساقین را بفوطه بسته نشستن . (منتهی الارب ). شلوار و لنگوته بر میان سخت بستن .
-
برثطة
لغتنامه دهخدا
برثطة. [ ب َ ث َ طَ ] (ع مص ) خانه نشین گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || و هرگاه کسی بر کوه برآمده و هر دو زانو را گشاده داشته بر ساقین نشیند گویند برثط فی الجبل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
احتباء
لغتنامه دهخدا
احتباء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) احتباء بثوب ؛ در خود پیچیدن جامه را، یا پشت و ساقین را بفوطه بسته نشستن . (منتهی الارب ). فراهم بستن پشت و هر دو ساق بفوطه یا دستار خود. || دستها گرد زانو حلقه کرده بر سرین نشستن . (منتهی الارب ). || زانو بدستار بستن .
-
حبوة
لغتنامه دهخدا
حبوة. [ ح َب ْ وَ/ ح ِب ْ وَ / ح ُب ْ وَ ] (ع مص ، اِمص ) دهش . بخشش . بخشیدن . عطاء. دادن . || نوعی از نشستن و آن جامه را در خود پیچیده یا پشت و ساقین را به فوطه بسته نشستن است . || اسم است از احتباء. || (اِ) آنچه بدان احتبا کنند. (منتهی الارب ).
-
نقبة
لغتنامه دهخدا
نقبة. [ ن ُ ب َ ] (ع اِ)واحد نقب ، به معنی جرب است . (از اقرب الموارد). رجوع به نُقَب شود. || آغاز گر. (منتهی الارب ). آغاز گر و جرب . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). اول گرگنی اشتر. (مهذب الاسماء). ج ، نُقب و نُقَب . || وجه . (اقرب الم...
-
مالیده
لغتنامه دهخدا
مالیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) لمس کرده . (ناظم الاطباء). دست کشیده . مس کرده . || فشرده . فشار داده . || مشت و مال کرده . مشت مال داده چنانکه اندر گرمابه دهند. || اندود شده .(ناظم الاطباء). || بالا زده . دوتا کرده .- بازمالیده ؛ بالازده چنانکه آستین ...
-
مثلث
لغتنامه دهخدا
مثلث . [ م ُ ث َل ْ ل َ ] (ع ص ، اِ) سه کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تثلیث شود. || سه گوشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء). || نام شکلی سه گوشه از اشکال هندسه . (غیاث ) (آنندراج ). به...
-
ضفدع
لغتنامه دهخدا
ضفدع . [ ض ِ دِ / ض َ دَ / ض ُ دَ / ض ِ دَ ] (ع اِ) غوک . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ) (دهار). چغز. (منتخب اللغات ). کزو. (مهذب الاسماء). بَزغ . (السامی فی الاسامی ) (مهذب الاسماء). وزَغ . (منتخب اللغات ). وزق : ضفدع را اندر بعض شهرهای خراسان وزق گ...