کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساقل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ساقل
لغتنامه دهخدا
ساقل . [ ق ِ] (ع ص ) زداینده . (از منتهی الارب ). صاقل . روشنگر.
-
واژههای همآوا
-
صاقل
لغتنامه دهخدا
صاقل . [ ق ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از صقل . زداینده . (منتهی الارب ). آنکه آهن روشن کند. (مهذب الاسماء). موره زن . مهره زن . روشن گر.
-
ثاقل
لغتنامه دهخدا
ثاقل . [ ق ِ ] (اِخ ) نام شهری است .
-
ثاقل
لغتنامه دهخدا
ثاقل . [ ق ِ ] (ع ص ) سخت بیمار. || بیماری که بیماریش سنگین شده : اصبح ثاقلاً؛ سخت بیمار گردید. بیماری وی سنگین شد. || دینار ثاقل ؛ دینار درست و کامل . ج ، ثَواقل .