کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساقط شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ساقط شدن
معنی
( ~ . شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - افتادن . 2 - حذف شدن .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
۱. برکنارشدن، معزول شدن
۲. افتادن، فرو افتادن
۳. فرود آمدن
۴. سقط شدن
۵. از بین رفتن، زایلشدن
دیکشنری
fall, tumble
-
جستوجوی دقیق
-
ساقط شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. برکنارشدن، معزول شدن ۲. افتادن، فرو افتادن ۳. فرود آمدن ۴. سقط شدن ۵. از بین رفتن، زایلشدن
-
ساقط شدن
لغتنامه دهخدا
ساقط شدن . [ ق ِ ش ُ دَ] (مص مرکب ) افتادن . فروافتادن . فرودآمدن . ساقط گردیدن . || زایل شدن . نابود شدن : ساقط شده ست قوت من پاک اگرنه من بر رفتمی ز روزن این سمج باهبا. مسعودسعد.|| حذف شدن . نامذکور ماندن .- ساقط شدن بچه ؛ افتادن بچه ٔ ناتمام از ش...
-
ساقط شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - افتادن . 2 - حذف شدن .
-
ساقط شدن
واژهنامه آزاد
سرنگونی.
-
واژههای مشابه
-
ساقط کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. برانداختن، برکنار کردن، معزول کردن ۲. انداختن، افکندن، سقط کردن، از بین بردن، زایل کردن
-
ساقط کردن
لغتنامه دهخدا
ساقط کردن .[ ق ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) افکندن . فکندن . انداختن . بینداختن . ساقط گردانیدن . رجوع به ساقط و اسقاط شود.
-
ساقط گردانیدن
لغتنامه دهخدا
ساقط گردانیدن . [ ق ِ گ َ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
ساقط کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) 1 - افکندن . 2 - کسی را از شغل خود برکنار کردن .
-
جستوجو در متن
-
مسقط
واژهنامه آزاد
ساقط شدن
-
voided
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خاتمه داد، باطل شدن، باطل کردن، بی اثر کردن، پوچ کردن، بیرون ریختن، خارج شدن، دفع شدن، از درجه اعتبار ساقط کردن
-
voiding
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ممنوعیت، باطل شدن، باطل کردن، بی اثر کردن، پوچ کردن، بیرون ریختن، خارج شدن، دفع شدن، از درجه اعتبار ساقط کردن
-
تدهدم
لغتنامه دهخدا
تدهدم . [ ت َ دَ دُ ] (ع مص ) بیفتادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). افتادن و ساقط شدن . (ناظم الاطباء)(المنجد). ساقط شدن بنا و جز آن . (اقرب الموارد).
-
سرنگون شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. واژگون شدن ۲. فرو ریختن، از بین رفتن، نابودشدن ۳. ساقط شدن، برافتادن، ور افتادن