کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساقط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
ساقة
لغتنامه دهخدا
ساقة. [ ق َ ] (اِخ ) قلعه ای است به یمن . (شرح قاموس ) (منتهی الارب ). حصاری است در یمن از حصارهای ابین . (معجم البلدان ).
-
ساقة
لغتنامه دهخدا
ساقة. [ ق َ / ق ِ ] (ع اِ) ساقه . بازپسینان لشکر. (مهذب الاسماء). دنباله ٔ لشکر. (آنندراج ). دنباله ٔ لشکر و فوج پسین از پنج فوج معینه که بترکی آن را چنداول گویند. (غیاث از منتخب و مصطلحات ). مایه دار. (آنندراج ). آنچه برپشت بود از لشکر. مقابل مقدمه ...
-
صاغة
لغتنامه دهخدا
صاغة. [ غ َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ صائغ. رجوع به صائغ شود.
-
صعقة
لغتنامه دهخدا
صعقة. [ ص َ ق َ ] (ع مص ) بیهوش گردیدن . (منتهی الارب ). بیهوش شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مقدمه ٔ لغت میر سید شریف ). || (اِمص ) بیهوشی . (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) : باز از آن صعقه چو با خود آمدم طور برجا بد نه افزون و نه کم . مولوی (مثنوی ). ||...
-
جستوجو در متن
-
sacralize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساقط کردن
-
مسقط
واژهنامه آزاد
ساقط شدن
-
رادی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِفا.) ساقط ، افتاده .
-
مسقط
فرهنگ فارسی معین
(مُ قَ) [ ع . ] (اِمف .) ساقط کرده ، حذف کرده شده .
-
تدهدم
لغتنامه دهخدا
تدهدم . [ ت َ دَ دُ ] (ع مص ) بیفتادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). افتادن و ساقط شدن . (ناظم الاطباء)(المنجد). ساقط شدن بنا و جز آن . (اقرب الموارد).
-
معضل
لغتنامه دهخدا
معضل . [ م ُ ض َ ] (ع ص ) نزد محدثان حدیثی را گویند که از اسناد آن دو یا بیشتر ساقط شده باشد مانند قول مالک از رسول اﷲ(ص ) و تفاوتی نیست بین آنچه از صحابه و تابعی ساقط شده باشد یا از تابعی و تبع او و یا جز آنها و نیز تفاوتی نکند که سقوط از یک جا باشد...
-
certificate revocation list
فهرست ابطال گواهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] فهرستی از گواهیهای کلید عمومی که مرجع صدور گواهی، پیش از انقضا، از اعتبار ساقط کرده است
-
نورا
لغتنامه دهخدا
نورا. (اِ) هر چیز که موی ها را بریزاند و ساقط کند. (ناظم الاطباء). رجوع به نوره شود.
-
اسقاط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'esqāt ۱. افکندن؛ انداختن.۲. خطا کردن در سخن.۳. ساقط شدن.
-
کودتا
فرهنگ فارسی معین
(دِ) [ فر. ] (اِ.) ساقط کردن حکومتی به طور ناگهانی از طریق نیروهای نظامی .