کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سافرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سافرة
لغتنامه دهخدا
سافرة. [ ف ِ رَ ] (اِخ ) گروهی است از روم . (منتهی الارب ). امة من الروم . (قطر المحیط) (شرح قاموس ). و تسمیه ٔ آن برای بُعد و دوری آنهاست در مغرب و از آن است حدیث «لولا اصوات السافرة لسمعتم وجبة الشمس ، یعنی اگر آواز آن مردم نمی بود هر آینه می شنیدی...
-
سافرة
لغتنامه دهخدا
سافرة. [ف ِ رَ ] (ع ص ، اِ) مؤنث سافر. رجوع به سافر شود. || صاحبان سفرند که ضد حضر است . (شرح قاموس ). قوم سافرة؛ ای ذو سفر لضد الحضر. (قطر المحیط).
-
واژههای همآوا
-
صعفرة
لغتنامه دهخدا
صعفرة. [ص َ ف َ رَ ] (ع مص ) پیچیده شدن گردن . || رسانیدن خران را بیم و پراکنده کردن . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
سافرات
لغتنامه دهخدا
سافرات . [ ف ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ سافرة. رجوع به سافرة شود.