کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساغر برکشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ساغر گرفتن
لغتنامه دهخدا
ساغر گرفتن . [ غ َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) گرفتن و خوردن پیاله و قدح شراب : هشیار کی شویم که از ساقی الست بر یاد چشم مست تو ساغر گرفته ایم . خواجو (دیوان ص 302).ز باده بر سر رندان جنون شود مستی بیاد روی تو گرساغر دگر گیرند. کمال خجندی (دیوان ص 125). ...
-
ساغر نوشیدن
لغتنامه دهخدا
ساغر نوشیدن . [ غ َ دَ ] (مص مرکب ) شراب خوردن . (آنندراج ) (استینگاس ). باده نوشیدن .باده کشیدن . پیمانه زدن . پیمانه پیمودن . پیاله خوردن . شراب زدن . شراب نوشیدن . صراحی کشیدن . قدح پیمودن .قدح زدن . می زدن . می نوشیدن . می کشیدن : ز دمسردی واعظان...
-
خط ساغر
واژهنامه آزاد
خطوط هفتگانۀ جام
-
ساغر هستی
واژهنامه آزاد
جام زندگی - پیمانه وجود - پیمانه زندگی - جام زیستن
-
صدف گون ساغر
لغتنامه دهخدا
صدف گون ساغر. [ ص َ دَ غ َ ] (اِمرکب ) پیاله را گویند که از بلور ساخته شده باشد. (برهان ). ساغری که در سفیدی چون صدف است : بس زر رخسارگان دریاکشان سیمکش بر صدف گون ساغر گوهرفشان افشانده اند.خاقانی .
-
ساغر بر تارک کشیدن
لغتنامه دهخدا
ساغر بر تارک کشیدن . [ غ َ ب َ رَ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) ساغر بر سر کشیدن . شراب خوردن بیکبار چنانکه از آن چیزی نماند. یا بکمال شوق و رغبت خوردن . (آنندراج ). پیاله را خالی کردن . تا ته جام نوشیدن . با اشتیاق و با ولع جام را سرکشیدن . لاجرعه سرکشی...
-
ساغر بر سر کشیدن
لغتنامه دهخدا
ساغر بر سر کشیدن . [ غ َ ب َ س َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) ساغر بر تارک شکستن .(آنندراج ). تا ته جام نوشیدن . با اشتیاق و ولع جام را سرکشیدن . لاجرعه سرکشیدن . (استینگاس ) : رشک می آید مرا برآنکه در گلشن سلیم ساغری برسرکشد بیهوش گردد همچو گل .محمدقلی...
-
ساغر برتارک شکستن
لغتنامه دهخدا
ساغر برتارک شکستن . [ غ َ ب َ رَ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) ساغربر سر کشیدن . ساغر بر تارک کشیدن . شراب خوردن بیکبار چنانکه از آن چیزی نماند. یا بکمال شوق و رغبت خوردن : مغزهشیاری است پامال خمارساغری بر تارک مستی شکن .ظهوری (از آنندراج ).
-
ساغر به سر کشیدن
لغتنامه دهخدا
ساغر به سر کشیدن . [ غ َ ب ِ س َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) ساغر بر سر کشیدن . ساغر بر تارک شکستن . ساغر بر تارک کشیدن . (آنندراج ) : خرم کسی که ساغر وحدت بسر کشیدخود را از این جهان بجهان دگر کشید.محمد اسحاق شوکت (از آنندراج ).
-
ساغر به کف برنهادن
لغتنامه دهخدا
ساغر به کف برنهادن . [ غ َ ب ِ ک َ ب َ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) ساغر برگرفتن . ساغر بدست گرفتن . آغاز میگساری کردن : زواره چو ساغر بکف برنهادهمان از شه نامور کرد یاد.(شاهنامه چ بروخیم ج 1 ص 421 بیت 621).
-
ساغر کشتی نشان
لغتنامه دهخدا
ساغر کشتی نشان . [ غ َ رِ ک َ / ک ِ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ساغر بزرگ . ساتگنی . ساتگینی : ساقی دریاکشان آخر کجاست ساغر کشتی نشان آخر کجاست .خاقانی .
-
سنگ در ساغر زدن
لغتنامه دهخدا
سنگ در ساغر زدن . [ س َ دَ غ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از توبه کردن و شیشه شکستن باشد. (از آنندراج ) : سنگ در ساغر نیک و بد ایام زنندوز کف سنگدلان نصفی ساغر گیرند.مجیرالدین بیلقانی .
-
شاهد و ساغر
فرهنگ گنجواژه
بزم.
-
صراحی و ساغَر
فرهنگ گنجواژه
جام.
-
ساغر و نی
فرهنگ گنجواژه
بزم.