کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساعدة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سعادت
واژهنامه آزاد
خوشبختی
-
جستوجو در متن
-
عویم
لغتنامه دهخدا
عویم . [ ع ُ وَ ] (اِخ ) ابن ساعده ٔ هذلی . از صحابیان بود. (از منتهی الارب ).
-
اسید
لغتنامه دهخدا
اسید. [ اَ ] (اِخ ) ابن ساعدة الانصاری . صحابی است . (تاج العروس ).
-
ثعلبة
لغتنامه دهخدا
ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن ساعده . رجوع به ثعلبةبن سعد شود.
-
ابلغ
لغتنامه دهخدا
ابلغ. [ اَ ل َ ] (ع ن تف ) بلیغتر. رساتر: ابلغ از قس بن ساعده ٔ ایادی . کنایه ابلغ از تصریح است .
-
ریجاب
لغتنامه دهخدا
ریجاب . (اِ مرکب ) رافد. رافده . ساعده . آبراهه . ریزاب .(یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به مترادفات کلمه شود.
-
ساسة
لغتنامه دهخدا
ساسة. [ س َ ] (اِخ ) موضعی است که اقامتگاه ساعده بطنی از بطون غزیه بوده است . (صبح الاعشی ج 1 ص 324).
-
ریزاب
لغتنامه دهخدا
ریزاب . (اِ مرکب ) ریزآب . آب چرکینی که از حمامها و از شستشوی جاری می شود. (ناظم الاطباء). رافد. رافده . ساعده . ریجاب . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات کلمه شود.
-
انطق
لغتنامه دهخدا
انطق . [ اَ طَ ] (ع ن تف ) گویاتر. بانطق تر.- امثال : انطق من سحبان . (یادداشت مؤلف ).انطق من قس (ابن ساعدة الایادی ).
-
بئر بضاعة
لغتنامه دهخدا
بئر بضاعة. [ ب ِءْ رِ ب ُ / ب َ ع َ ] (اِخ ) نام چاهی در دار بنی ساعدة. (از معجم البلدان ). و رجوع به بضاعة شود.
-
روحین
لغتنامه دهخدا
روحین . [ ] (اِخ ) نام قریه ای است از قرای حلب واقع در جبل لبنان ، و در بن کوه زیارتگاهی است که گویند قبر قس بن ساعده در آنجاست و قبر شمعون الصفا نیز گفته اند ولی صحیح نیست . (از معجم البلدان ).
-
غیانی
لغتنامه دهخدا
غیانی . [ غ َی ْ یا ] (اِخ ) ثابت بن صهیب بن کرزبن عبدمناة بن عمروبن غیان بن ثعلبةبن طریف بن خزرج بن ساعده . وی از بنی غیان بود و در جنگ احد شهید شد. (ازانساب سمعانی و اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 185).
-
بسبسة
لغتنامه دهخدا
بسبسة. [ ب َ ب َ س َ ] (اِخ ) بسبسةبن عمروبن ثعلبةبن خرسةبن زید... هم سوگند بنی طریف بن الخزرج بن ساعدة... بود و بگفته ٔ ابن اسحاق وی را بسبس نیز گویند. رجوع به الاصابة ج 1 ص 152. و بسبس بن عمرو والاستیعاب ص 71. و امتاع الاسماع ص 63 شود.
-
ثعلبة
لغتنامه دهخدا
ثعلبة. [ ث َ ل َ ب َ ] (اِخ ) ابن سعد یا ثعلبةبن ساعده . صحابی است . او درک غزای بدر کرد و در غزوه ٔ احد بشهادت رسید. (قاموس الاعلام ) و رجوع به کتاب الاصابه چ مصر سنه ٔ 1323 ج 1 ص 207 شود .
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن جمازبن مالک بن ثعلبةبن عتبان ، حلیف بنی ساعده . صحابی است ، طبری گوید او درک غزوه ٔ احد کرد و ابن شاهین نیز بنقل از شیوخ خود، گوید وی برادر کعب بن جماز است . رجوع بکتاب الأصابة چ مصر سنه ٔ 1323 ج 1 ص 288 شود.