کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساعت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ساعت
/sā'at/
معنی
۱. مقیاس زمان، یک جزء از ۲۴ جزء یک شبانه روز که عبارت از ۶۰ دقیقه و هر دقیقه ۶۰ ثانیه است.
۲. دستگاهی که بهوسیلۀ آن وقت را میشناسند و اوقات شب و روز را به دست میآورند.
۳. [مجاز] وقت؛ هنگام.
۴. [مجاز] زمان اندک.
〈 ساعت آبی: [قدیمی] وسیلهای برای اندازهگیری زمان در گذشته که در آن از جریان یکنواخت آب استفاده میشد و اسباب آن ظرفی بود با سوراخ کوچک که آب قطرهقطره از آن میچکیده و با مدرج ساختن ظرف، گذشت زمان را اندازه میگرفتند و نوعی از آن ظرفی سوراخدار بوده که آن را پنگان یا فنجان گفتهاند.
〈 ساعت آفتابی: [قدیمی] اسبابی که به کمک سایه گذشت وقت را نشان بدهد و شاخص یا میلهای است که عمودی بر سطح افقی نصب میشود و با اندازهگیری طول سایۀ آن حساب وقت را نگه میدارند؛ ساعت شمسی؛ ساعت ظلی.
〈 ساعت دیواری: ساعتی که به دیوار نصب کنند.
〈 ساعت رملی: [قدیمی] اسبابی مرکب از دو حباب شیشهای چسبیده به هم که میان آن سوراخ باریکی برای رد شدن شن وجود داشته و در شیشۀ بالایی شن نرم میریختند و شنها به تدریج از سوراخ میانی به ظرف پایینی میریخت و قسمت بالایی خالی میشد بعد ظرف را وارونه میکردند و همان عمل تکرار میشد؛ ساعت شنی؛ ساعت ماسهای.
〈 ساعت شماطهدار: ساعتی که آن را کوک کنند و در سر ساعت معین زنگ بزند؛ ساعت صدادار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. گاهنما، وقتنما، زمانسنج
۲. روزگار، زمان، وقت، هنگام
۳. واحد زمان، شصت دقیقه
۴. رستاخیز، قیامت
برابر فارسی
تسو، تسوک، گاهسنج
دیکشنری
clock, hour, o'clock, time, timepiece, watch
-
جستوجوی دقیق
-
ساعت
واژگان مترادف و متضاد
۱. گاهنما، وقتنما، زمانسنج ۲. روزگار، زمان، وقت، هنگام ۳. واحد زمان، شصت دقیقه ۴. رستاخیز، قیامت
-
ساعت
فرهنگ واژههای سره
تسو، تسوک، گاهسنج
-
Horologium, Hor, Pendulum Clock
ساعت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] صورت فلکی کمنوری در آسمان جنوبی (southern sky) در همسایگی صورت فلکی نهر و تاربست
-
ساعت
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ ع . ساعة ] (اِ.) 1 - واحدی برای زمان برابر با یک بیست و چهارم شبانه روز. 2 - هنگام ، زمان . 3 - زمان اندک . 4 - رستاخیز، روز قیامت .
-
ساعت
لغتنامه دهخدا
ساعت . [ ع َ ] (ع اِ) آلتی که بدان تعیین وقت و هنگام کنند. (ناظم الاطباء). آلتی که بدان وقت را بحسب ساعات شناسند. و این لغت مولده است . (المنجد). دستگاهی است مصنوع که بدان تعیین گذشتن زمان کنند و گذشته و مانده ٔ روز و شب دانند. وقت شمار. وقت نما. وقت...
-
ساعت
لغتنامه دهخدا
ساعت . [ ع َ ] (ع اِ) ساعة. نزد فقها عبارت است از جزئی از زمان . (کشاف اصطلاحات الفنون ). پاره ای از روز و شب . مدتی نامعلوم . وقت و زمان نامعین . مدتی از زمان و بیشتر کوتاه . اَنی : بَرِ چشمه ساران فرود آمدندیکی ساعت از رنج دم برزدند. فردوسی .نیک دا...
-
ساعت
لغتنامه دهخدا
ساعت . [ ع َ ] (ع اِ) (گل ...) گلی است از تیره ٔ گل آویز و علت تسمیه ٔ آن این است که پرچمهای آن شبیه عقربک ساعت است .
-
ساعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ساعة، جمع: ساعات] sā'at ۱. مقیاس زمان، یک جزء از ۲۴ جزء یک شبانه روز که عبارت از ۶۰ دقیقه و هر دقیقه ۶۰ ثانیه است.۲. دستگاهی که بهوسیلۀ آن وقت را میشناسند و اوقات شب و روز را به دست میآورند.۳. [مجاز] وقت؛ هنگام.۴. [مجاز] زمان اندک...
-
ساعت
دیکشنری فارسی به عربی
ساعة , ساعة يدوية
-
ساعت
لهجه و گویش تهرانی
صحت، ساعت خواب= صحت خواب، ساعت آبگرم= صحت آبگرم
-
ساعت
واژهنامه آزاد
تـَـسو، تسوگ، تاسوگ، واژه ای پهلوی است taَ su ،taَsoug، 24ساعت شبانه روز.
-
واژههای مشابه
-
ساعت ساعت
لغتنامه دهخدا
ساعت ساعت . [ ع َ ع َ ] (ق مرکب ) ساعت بساعت . ساعت تا ساعت . دمبدم . لحظه بلحظه : بدان باید نگریست که ساعت ساعت خللی افتد. (تاریخ بیهقی چ ادیب پیشاوری ص 426).ای دل تو برو در بر جانان می باش ساعت ساعت منتظر جان می باش . انوری (دیوان چ نفیسی ص 611).رج...
-
ساعت تا ساعت
لغتنامه دهخدا
ساعت تا ساعت . [ ع َ ع َ ] (ق مرکب ) از ساعتی بساعتی . از این ساعت به آن ساعت . ساعت به ساعت . ساعت ساعت : ششم آنکه از خداوند سبحانه و تعالی نومید نیستم که ساعت تا ساعت فرج دهد. (تاریخ بیهقی چ ادیب پیشاوری ص 341). همگان را باز نباید گشت که ساعت تا سا...
-
ساعت به ساعت
فرهنگ گنجواژه
هر ساعت.