کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساز و سرور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ساز کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آغاز کردن، آغازیدن ≠ خاتمه دادن ۲. آهنگ کردن، عزم کردن، قصد کردن ۳. آراسته کردن، آماده کردن ۴. کوک کردن، همنوا ساختن
-
activator 2
فعالساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک، مهندسی بسپار] [شیمی، مهندسی بسپار] مادهای که باعث واکنشپذیر شدن مادهای دیگر میشود [فیزیک] نوعی بینظمی در بلورهای یونی یا نیمرسانا که باعث بروز درخشایی (luminescence) در آنها میشود
-
compressor
فشردهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] قسمتی از موتور توربین گازی که فشار هوای جاری را افزایش میدهد
-
centralizer, commutant
مرکزیساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] در یک گروه، زیرگروه متشکل از همۀ عنصرهایی از گروه که با عنصری مفروض یا با همۀ عنصرهای زیرمجموعهای مفروض از گروه جابهجا میشوند
-
modulator
مدولهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] دستگاهی که نشانک/ سیگنال حامل را مدوله کند
-
demodulator
وامدولهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] دستگاهی که عمل وامدولهسازی انجام دهد
-
equaliser/ equalizer
یکسانساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] افزارهای برای بهبود کارکرد پاسخ بسامدی مدار تقویتکننده یا خط انتقال
-
anonymizer
گمنامساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] ابزاری که ردگیری فعالیتها را در اینترنت ناممکن میسازد
-
transitivizer
گذراساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] وندی که با پیوستن به فعل ناگذر، فعل گذرا میسازد متـ . متعدیساز
-
نغمه ساز
لغتنامه دهخدا
نغمه ساز. [ ن َ م َ / م ِ] (نف مرکب ) نغمه پرداز. (ناظم الاطباء) : زند زردشت نغمه ساز بر اومغ چو پروانه خرقه باز بر او.نظامی . || خنیاگر. نوازنده : صداخیز گردد به صداهتزازکف باده اش چون کف نغمه ساز.امیرخسرو (از آنندراج ).
-
نوشابه ساز
لغتنامه دهخدا
نوشابه ساز. [ ب َ / ب ِ ](نف مرکب ) سازنده ٔ نوشابه . آنکه نوشابه تهیه کند. (فرهنگ فارسی معین ). عرق کش . سازنده ٔ مشروبات الکلی .
-
قفل ساز
فرهنگ واژههای سره
چیلانگر
-
ساز آمدن
لغتنامه دهخدا
ساز آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) سازگار آمدن . موافق بودن . رجوع به ترکیبات ساز شود.
-
شمایل ساز
لغتنامه دهخدا
شمایل ساز. [ ش َ ی ِ ] (نف مرکب ) شمایل سازنده . نقاشی که تصویربزرگان دین را نقاشی کند. (از فرهنگ فارسی معین ).
-
صندلی ساز
لغتنامه دهخدا
صندلی ساز. [ ص َ دَ ] (نف مرکب ) صندلی سازنده . آنکه صندلی سازد. سازنده ٔ صندلی . رجوع به صندلی شود.