کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساز سفر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
emulsifier, disperser
نامیزهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] هر عاملی که موجب پایداری یک نامیزه شود متـ . عامل نامیزهساز emulsifying agent
-
ساز زدن
واژگان مترادف و متضاد
نواختن، نوازندگی کردن
-
ساز کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آغاز کردن، آغازیدن ≠ خاتمه دادن ۲. آهنگ کردن، عزم کردن، قصد کردن ۳. آراسته کردن، آماده کردن ۴. کوک کردن، همنوا ساختن
-
activator 2
فعالساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک، مهندسی بسپار] [شیمی، مهندسی بسپار] مادهای که باعث واکنشپذیر شدن مادهای دیگر میشود [فیزیک] نوعی بینظمی در بلورهای یونی یا نیمرسانا که باعث بروز درخشایی (luminescence) در آنها میشود
-
compressor
فشردهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] قسمتی از موتور توربین گازی که فشار هوای جاری را افزایش میدهد
-
centralizer, commutant
مرکزیساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] در یک گروه، زیرگروه متشکل از همۀ عنصرهایی از گروه که با عنصری مفروض یا با همۀ عنصرهای زیرمجموعهای مفروض از گروه جابهجا میشوند
-
modulator
مدولهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] دستگاهی که نشانک/ سیگنال حامل را مدوله کند
-
sporoblast
هاگساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-میکربشناسی] مرحلهای از تکثیر غیرجنسی در برخی انگلها پیش از تشکیل مامیاخته و پیدایش هاگدانهها در آن
-
demodulator
وامدولهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] دستگاهی که عمل وامدولهسازی انجام دهد
-
co-ordinator
همپایهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] حروف و نشانههای ایجادکنندۀ همپایگی متـ . پیوند همپایهساز co-ordinating conjunction
-
homogenizer
همگنساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، علوم و فنّاوری غذا] دستگاهی برای یکنواخت کردن پراکندگی اجزای موجود در مواد
-
equaliser/ equalizer
یکسانساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] افزارهای برای بهبود کارکرد پاسخ بسامدی مدار تقویتکننده یا خط انتقال
-
mineralizer
کانیساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] گاز یا سیالی که در فرایند جزءبهجزءشدگی ماگما کانهها را حل و سپس، منتقل یا تهنشین میکند
-
anonymizer
گمنامساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] ابزاری که ردگیری فعالیتها را در اینترنت ناممکن میسازد
-
transitivizer
گذراساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] وندی که با پیوستن به فعل ناگذر، فعل گذرا میسازد متـ . متعدیساز