کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سازگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سازگر
/sāzgar/
معنی
= سازگار
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سازگر
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (ص فا.) نک سازگار.
-
سازگر
لغتنامه دهخدا
سازگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) موافق . سازگار. سازوار : ز بخت بد چه طمع کرده ای که سازگر آیدز گوش کر چه توقع کنی سخن شنوی را. درویش واله هروی (از آنندراج ).رجوع به سازگار شود.
-
سازگر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] sāzgar = سازگار
-
سازگر
واژهنامه آزاد
مهندس - واژه (مهندس) با روش دستور زبان عربی از واژه (هندسه) که واژه ای پارسی است ساخته شده است و واژه هندسه نیز دگرش یافته واژه (اندازه) است، اندازه ← هنداسه ← هندسه و بهترین واژه جایگزین به جای واژه بی ریشه (مهندس) واژه (سازگر) است.
-
جستوجو در متن
-
سازگار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ ناسازگار] ‹سازوار› sāz[e]gār ۱. سازشکننده.۲. موافق؛ هماهنگ؛ سازگر.
-
سازوار
لغتنامه دهخدا
سازوار. (ص مرکب ) سازگار. (جهانگیری ) (برهان ) (رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). سازگر. (مجموعه ٔ مترادفات ). سازنده . اهل سازش . موافق . مساعد : ای طبع سازوار چه کردم ترا چه بودبا من همی نسازی و، دائم همی ژکی . کسائی .با ملک او وزارت اوسازوار شدکاقبا...