کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سازو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سازو
/sāzu/
معنی
۱. (زیستشناسی) لیف خرما.
۲. [قدیمی] ریسمانی که از لیف خرما بافته شود.
۳. [قدیمی] ریسمان علفی محکم.
۴. [قدیمی] نخی رنگین که در نجاری موقع اره کردن چوب و تخته برای آنکه راست بریده شود به کار میبرند: ◻︎ از راستی چنانکه ره او را / گویی زدهست مسطره و سازو (فرخی: ۴۵۴).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
hempen
-
جستوجوی دقیق
-
Juncus
سازو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] سردهای از سازوئیان با 225 تا 300 گونۀ گندمیشکل که در اغلب نواحی مرطوب جهان میرویند، ولی در نواحی گرمسیری نادرند
-
سازو
فرهنگ فارسی معین
(زُ)(اِ.)لیف خرما، ریسمانی که از الیاف خرما بافته شود، ریسمان علفی و محکم .
-
سازو
لغتنامه دهخدا
سازو. (اِ) ریسمانی است در غایت استحکام که از لیف خرما باشد. (جهانگیری ) (برهان ) (رشیدی ) (شعوری ) (آنندراج ). و آن به کمبار معروف و موسوم است . (جهانگیری ).و در کشتی او را بکار برند و مجرمان و دزدان را بدان به حلق کشند. (جهانگیری ) (برهان ) (شعوری )...
-
سازو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sāzu ۱. (زیستشناسی) لیف خرما.۲. [قدیمی] ریسمانی که از لیف خرما بافته شود.۳. [قدیمی] ریسمان علفی محکم.۴. [قدیمی] نخی رنگین که در نجاری موقع اره کردن چوب و تخته برای آنکه راست بریده شود به کار میبرند: ◻︎ از راستی چنانکه ره او را / گویی زدهست...
-
واژههای مشابه
-
سازو برگ اماده کردن
دیکشنری فارسی به عربی
زي
-
جستوجو در متن
-
ساز و نواز
لغتنامه دهخدا
سازو نواز. [ زُ ن َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) سازو سرور. ساز و نوا. بزن و بکوب . رجوع به ساز شود.
-
outfitted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تجهيزات، سازو برگ امادهکردن، تجهیز کردن
-
outfitting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تجهیز، سازو برگ امادهکردن، تجهیز کردن
-
اطروبة
لغتنامه دهخدا
اطروبة. [ اُ ب َ ] (ع اِ) آنچه مردم را به طرب آرد، و بمعنی سازو مزامیر و نغمه مستعمل می شود. (غیاث ) (آنندراج ).
-
outfit
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لباس، ساز و برگ، تجهیز، ساز، همسفر، توشه، بنه سفر، لوازم فنی، گروه، سازو برگ امادهکردن، تجهیز کردن
-
outfits
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لباس، ساز و برگ، تجهیز، ساز، همسفر، توشه، بنه سفر، لوازم فنی، گروه، سازو برگ امادهکردن، تجهیز کردن
-
سارونه
لغتنامه دهخدا
سارونه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) درخت و تاک انگور را گویند.(برهان ). رز بود یعنی تاک . (فرهنگ اوبهی ). رزانگور باشد. (جهانگیری ) (شعوری ). درخت انگور باشد. (رشیدی ). رز انگور است . (انجمن آرا) (آنندراج ) : سرشک از مژه همچو دُر ریخته چو خوشه ز سارونه آویخت...
-
سازوباز
لغتنامه دهخدا
سازوباز. (نف مرکب ) ریسمان باز. (جهانگیری ) (رشیدی ) (شعوری ). ریسمان باز که بر سر سازو رود و بازیهای غیرمکرر کند. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). بندباز : السلام ای سیاه سازوبازبه اجازت که هجو کردم باز. سنائی (از انجمن آرا) (از آنندراج ). رجوع به س...