کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سازهلرز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
buffet 3
سازهلرز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] نوسانهای تند و نامنظم سازۀ هواپیما براثر پسایۀ آشفته
-
واژههای مشابه
-
لرز
واژگان مترادف و متضاد
ارتعاش، تشنج، جنبش، رعشه، لرزش، لرزه
-
لرز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹لرزه› larz ۱. تکان؛ جنبش.۲. (پزشکی) جنبش مداوم بدن که از سرما یا برخی بیماریها مانند بیماری مالاریا به انسان عارض میشود.
-
لرز
فرهنگ فارسی معین
(لَ رْ) (اِ.) لرزه ، رعشه .
-
لرز
لغتنامه دهخدا
لرز. [ ل َ ] (اِمص ) لرزیدن . رَعشه . لخشه . رِعدَه . ارتعاد. ارتعاش . ارتعاج . لزره . لرزش . رَجفه . اهتزاز. یازه . (برهان ). تزلزل . تضعضع. فسره . قشعریره . فراخة : خود پیشت آفتاب چو من هست سایلی کش لرز شرم وقت تقاضا برافکند. خاقانی .گر بزه ماندی ک...
-
لرز
دیکشنری فارسی به عربی
ارتجف , رعشة , هزة
-
buffet boundary
مرز سازهلرز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] محدودۀ سرعتی که در آن سازهلرز شروع میشود
-
buffet threshold
آستانۀ سازهلرز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] نقطهای که سازهلرز از آن شروع میشود
-
buffet margin
حاشیۀ سازهلرز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] بیشترین شتاب عمودی که هواگَرد بدون تشدید سازهلرز میتواند آن را تحمل کند
-
buffet inducer
القاگر سازهلرز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] تیغهای بر روی سطوح خارجی بال هواپیما که احتمال وقوع سازهلرز را به خلبان هشدار میدهد
-
سازه
واژگان مترادف و متضاد
۱. عامل، فاکتور ۲. ساختار ۳. واحد ساختار، عناصر ساختار ۴. واحد نحوی، مولفه (درجمله)
-
سازه
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (اِمر.) 1 - ساختار، ساختمان . 2 - عامل (ریاضی ). 3 - واحد نحوی زبان (زبان - شناسی ).
-
سازه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ طبر. ] (اِ.) جاروب ، جارور.
-
سازه
لغتنامه دهخدا
سازه . [ زَ / زِ ] (اِ) به لغت دری تبری به معنی جاروب است که خانه و فرش بدان روبند. (انجمن آرا) (آنندراج ). || در تفسیر ابوالفتوح در یک مورد بمعنی لیف خرما آمده و ظاهراً مصحف «سازو» است که سه بار در همان کتاب آمده است . رجوع به تفسیر ابوالفتوح چ 1 ج ...