کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساروج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ساروج
/sāruj/
معنی
خمیری که از آهک و خاکستر درست میکردند و در ساختمانها خصوصاً در حوضها، آبانبارها، و گرمابهها به کار میرفته؛ ساخن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
cement, mortar
-
جستوجوی دقیق
-
ساروج
لغتنامه دهخدا
ساروج . (اِ) آهک خاکستر آمیخته . سارو. چارو. صاروج . ساخن . شاروق : خونشان کرد به خم اندرو پوشید سرش پس به ساروج بیندود همه بام و درش .منوچهری (دیوان چ 1 دبیرسیاقی ص 131).ز کندن چو گشتندمردان ستوه پدید آمد از خاک جائی چو کوه یکی خانه ای کرده از پخته ...
-
ساروج
فرهنگ فارسی معین
(اِ.)مخلوطی است از آهک و خاکستر که در ساختن حوض ،گرمابه و بنای ساختمان به کار می بردند.
-
ساروج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سارو، چارو، چاروک› sāruj خمیری که از آهک و خاکستر درست میکردند و در ساختمانها خصوصاً در حوضها، آبانبارها، و گرمابهها به کار میرفته؛ ساخن.
-
ساروج
لهجه و گویش بختیاری
sâruj ساروج (مواد مقاومى که در کف و دیوارهحمام و خزانه آب بهکار برده مىشود).
-
ساروج
لهجه و گویش تهرانی
سارو،چارو.مخلوط آهک،رس ، خاکستر و ماسه
-
واژههای مشابه
-
cement 2, cementum 1
ساروج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] نوعی مادۀ دندانی (dental material) که دارای خاصیت چسبندگی است و برای کفبندی و ترمیم دائم یا موقت و چسباندن روکش به کار میرود متـ . ساروج دندانپزشکی dental cement
-
ساروج محله
لغتنامه دهخدا
ساروج محله . [ م َح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی است از بلوک ناتل رستاق نور مازندران . (ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 149).
-
ساروج ساز
لغتنامه دهخدا
ساروج ساز. (نف مرکب ، اِ مرکب ) آنکه با آمیختن آهک و خاکستر ساروج سازد. ساروج کوب . ساروج گر. صاروج گر.
-
ساروج سازی
لغتنامه دهخدا
ساروج سازی . (حامص مرکب ) عمل ساروج ساز. ساختن ساروج . بعمل آوردن ساروج . ساروج گری .
-
ساروج کوب
لغتنامه دهخدا
ساروج کوب . (نف مرکب ، اِ مرکب ) ساروج ساز. ساروج گر.
-
ساروج گر
لغتنامه دهخدا
ساروج گر. [ گ َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) آنکه ساروج را در بنا بکار برد. صاروج گر. || آنکه با آمیختن آهک و خاکستر ساروج سازد.
-
dental cement
ساروج دندانپزشکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] ← ساروج
-
cement line
خط ساروج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] لایهای از ساروج که بهصورت خطی نازک در لبههای روکش نمایان است
-
آهک ساروج
لغتنامه دهخدا
آهک ساروج . [ هََ ] (اِ مرکب ) سارو. آهک چارو.