کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ساران
/sārān/
معنی
۱. جای بسیاری و فراوانی چیزی (در ترکیب با کلمۀ دیگر): چشمهساران، شاخساران، کوهساران.
۲. سر: ◻︎ گوید آن رنجور ای یاران من / چیست این شمشیر بر ساران من؟ (مولوی: ۳۴۱).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
saran
-
جستوجوی دقیق
-
ساران
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) ابتداء، آغاز.
-
ساران
لغتنامه دهخدا
ساران . (اِ) بمعنی سر باشد که به عربی رأس خوانند. (برهان ) (آنندراج ). سر باشد. (جهانگیری ) : گفت آن رنجور کای یاران من چیست این شمشیر بر ساران من . مولوی (از جهانگیری ، رشیدی ، شعوری ).نصیحتهای اهل دل دواء النحل را ماندپر از حلوا کند جانت ز فرش خان...
-
ساران
لغتنامه دهخدا
ساران . (اِخ ) دهی است از دهستان بویر احمدسر حدی بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان ، واقع در 17 هزارگزی شمال باختری سی سخت و 16 هزارگزی شمال باختری راه اتومبیل رو سی سخت به شیراز. کوهستانی و سردسیر و مالاریائی و آب آن از رودخانه ٔ بی شار، و محصول آن غلات...
-
ساران
لغتنامه دهخدا
ساران . (اِخ ) دهی است از دهستان جمع آبرود بخش حومه ٔ شهرستان دماوند کوهستانی و سردسیر و آب آن از رودخانه ٔجمع آبرود و چشمه سار، و محصول آن غلات ، بنشن ، قیسی وگردو است ، 330 تن سکنه دارد که به زراعت اشتغال دارند. از صنایع دستی بافتن چادر شب و جاجیم ...
-
ساران
لغتنامه دهخدا
ساران . (اِخ ) نام قصبه ای است از عراق . (برهان ) (آنندراج ).
-
ساران
لغتنامه دهخدا
ساران . (اِخ ) یکی از محلات قصبه ٔ تهران بوده و افضل سارانی شاعر هجاگوی قرن دهم منسوب بدانجاست . رجوع به تحفه ٔ سامی ص 167 شود.
-
ساران
فرهنگ فارسی عمید
(پسوند) [قدیمی] sārān ۱. جای بسیاری و فراوانی چیزی (در ترکیب با کلمۀ دیگر): چشمهساران، شاخساران، کوهساران.۲. سر: ◻︎ گوید آن رنجور ای یاران من / چیست این شمشیر بر ساران من؟ (مولوی: ۳۴۱).
-
واژههای مشابه
-
ساران سیدمحمد
لغتنامه دهخدا
ساران سیدمحمد. [ س َی ْ ی ِ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کام فیروز بخش اردکان شهرستان شیراز، واقع در 31 هزارگزی شمال اردکان و 16 هزارگزی راه شوسه ٔ اردکان به تل خسروی . کوهستانی و معتدل مالاریائی ، آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات ...
-
اسب ساران
لغتنامه دهخدا
اسب ساران . [ اَ ] (اِ مرکب ) جانوران که سر اسب و تن آدمی دارند. رجوع به اسپ ساران شود.
-
اسپ ساران
لغتنامه دهخدا
اسپ ساران . [ اَ ] (اِ مرکب ) که سر اسب و تن آدمی دارند. در مجمل التواریخ و القصص در «ذکر شهرستان روئین »، حکایت پسران را آورده است . و پادشاهی بهوس بازرگانی کشتیها راست کرد و بسفر دریا پرداخت ، ناگاه بادی برآمد و لنگرها بگسست و بادبانها شکست و مسافر...
-
واژههای همآوا
-
سعران
لغتنامه دهخدا
سعران . [ س َ ع َ ] (ع مص ) سخت دویدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
سعران
لغتنامه دهخدا
سعران . [ س ِ ] (ع اِمص ) سخت دویدگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
صعران
لغتنامه دهخدا
صعران . [ ص َ] (اِخ ) موضعی است . (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).