کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساده لوح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
simple layering
خواباندن ساده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] نوعی خواباندن که در آن بخشی از یک شاخۀ بلند و باریک بهجز انتهای آن در زیر خاک قرار میگیرد تا ریشهدار شود
-
single cross
دورگۀ ساده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری، کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] دورگههای حاصل از تلاقی دو ژننمود که معمولاً رگۀ خویشآمیز هستند
-
ساده دل
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دِ) (ص مر.) 1 - زودباور. 2 - احمق .
-
ساده زنخ
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ نَ) (ص مر.) جوانی که هنوز ریش درنیاورده .
-
ساده کار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) بی ریش ، امرد.
-
ساده کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دَ) (مص م .) 1 - سهل کردن ، آسان نمودن . 2 - پاک کردن ، خالی کردن . 3 - اطلس کردن ، ستردن نقش و نگار. 4 - ستردن موی ، تراشیدن موی . 5 - چیزی را از چیزی جدا کردن مثلاً طلا را از نقره و عسل را از موم .
-
ساده نمک
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نَ) (ص مر.) زیبا، بانمک .
-
ساده پرست
فرهنگ فارسی معین
( ~ . پَ رَ) (ص فا.) غلامباره .
-
ساده تن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ) (ص مر.) 1 - پاکیزه تن . 2 - امرد.
-
ساده جگر
فرهنگ فارسی معین
( ~ . جِ)(ص مر.) بی مکر و حیله .
-
ساده رخ
فرهنگ فارسی معین
( ~ . رُ) (ص مر.) بی ریش .
-
ساده رنگ
فرهنگ فارسی معین
( ~ . رَ) (ص مر.) بی رنگ ، پاکیزه .
-
ساده رو
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص مر.) بی ریش و امرد.
-
ساده نویسی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نِ) (حامص .) استفاده از جملات ساده و روان در نوشتن .
-
جهان ساده
لغتنامه دهخدا
جهان ساده . [ ج َ ن ِ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دنیای بدون رنگ . عالم ارواح . عالم معنی . (فرهنگ فارسی معین ).