کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سادم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سادم
/sādem/
معنی
اندوهگین؛ پشیمان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سادم
لغتنامه دهخدا
سادم . [ دِ ] (ع ص ) پشیمان . (مهذب الاسماء) (قطر المحیط). اندوهگین و پشیمان . (شرح قاموس ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). پشیمان و غمگین . (شمس اللغات ). || اندوهگین و خشمناک . (شرح قاموس ) (اقرب الموارد). || متغیر العقل من الغم . الحزین ...
-
سادم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] sādem اندوهگین؛ پشیمان.
-
واژههای مشابه
-
سادم نادم
لغتنامه دهخدا
سادم نادم . [ دِ مُن ْ دِ مُن ْ ] (ع ص مرکب ، از اتباع ) پشیمان . (مهذب الاسماء). ازاتباع است برای تأکید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). اندوهگین و پشیمان . کور و پشیمان . سدمان ندمان .
-
واژههای همآوا
-
صادم
لغتنامه دهخدا
صادم . [ دِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از صَدْم .
-
جستوجو در متن
-
کور و پشیمان
لغتنامه دهخدا
کور و پشیمان . [ رُ پ َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) سخت پشیمان . (فرهنگ فارسی معین ). از اتباع ، سدمان ندمان . سادم نادم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ورجوع به «کور و پشیمان » در ذیل ترکیب های کور شود.
-
ساد
لغتنامه دهخدا
ساد. (ص ) مخفف ساده . بی نقش . بی نگار. مقابل منقش . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) : موم سادم ز مهر خاتم دورخالی از انگبین و از زنبور. نظامی .برای کسوت خدام درگهش خورشیدز چرخ گاه منقش طراز دو گه ساد. شمس فخری (از جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ). ...
-
اندوهگین
لغتنامه دهخدا
اندوهگین . [ اَ ] (ص مرکب ) غمگین . غمناک . ملول . (ازآنندراج ). دژم . پژمان . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). حزین . (دهار). دارای اندوه و غم و غمگین و محزون . (ناظم الاطباء). بتیمار. غمین . غمنده . انده گن . اندوهگن . مغموم . محزون . سادم . اسوان . ...
-
پشیمان
لغتنامه دهخدا
پشیمان . [ پ َ ] (ص ) در پهلوی پشامان خوانده شده شاید از «پس »که سین به شین مبدل شده و از مان (منش ) ترکیب یافته باشد. (فرهنگ ایران باستان ص 73). نادم . مُتَنَدِّم .ندمان . ندیم . سادم . سدمان . منیب . تائب : رو بخور و هم بده که گشت پشیمان هرکه نداد ...