کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساختگی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
contrived
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساختگی، تعبیه کردن، تدبیر کردن
-
shams
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شمس، ساختگی، ریاکاری، وانمود کردن، بخود بستن، تظاهر کردن
-
تصنع
واژگان مترادف و متضاد
۱. ساختگی، ظاهرسازی ۲. ظاهرسازی کردن ۳. خودآرایی ۴. خودآرایی کردن
-
باروکة
دیکشنری عربی به فارسی
کلا ه گيس , گيس ساختگي , موي مصنوعي , داراي گيس مصنوعي کردن , سرزنش کردن
-
مزيف
دیکشنری عربی به فارسی
ساختگي , جعلي , قلا بي , تقليد , جعل , حلقه کردن , پيچيدن , جا زدن , وانمود کردن
-
fake
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جعلی، ساختگی، جعل، تقلید، فریب دهنده، وانمود کردن، حلقه کردن، پیچیدن، جا زدن، ساختن
-
تأهب
لغتنامه دهخدا
تأهب . [ ت َ ءَهَْ هَُ ](ع مص ) مهیا و آماده شدن برای کاری . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). ساختگی کردن برای کار. (منتهی الارب ). ساختگی کردن . (صراح اللغه ). ساخته شدن . (زوزنی ). ساخته و آماده شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مهیا و آماده شدن ...
-
فیک
واژهنامه آزاد
(fake؛ واژۀ انگلیسی) فِیک؛ ساختگی، جعلی، تقلیدی، فریب دهنده. || وانمود کردن، قلب کردن، جعل کردن، چیزی یا کسی را (جور دیگری، غیر از آنچه واقعاً هست) جا زدن.
-
مشعوذ
دیکشنری عربی به فارسی
صداي اردک , قات قات , ادم شارلا تان , چاخان , دروغي , ساختگي , قلا بي , قات قات کردن , صداي اردک کردن , دواي قلا بي دادن
-
کور الحداد
دیکشنری عربی به فارسی
کوره اهنگري , دمگاه , کوره قالگري , جعل , تهيه جنس قلا بي , جعل کردن , اسناد ساختگي ساختن , اهنگري کردن , کوبيدن , جلو رفتن
-
forge
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جعل، کوره اهنگری، دمگاه، کوره قالگری، تهیه جنس قلابی، ساختن، کوبیدن، جعل کردن، اسناد ساختگی ساختن، اهنگری کردن، جلو رفتن
-
wig
دیکشنری انگلیسی به فارسی
كلاه گيس، کلاه گیس، موی مصنوعی، گیس ساختگی، دارای گیس مصنوعی کردن
-
wigs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلاه گیس ها، کلاه گیس، موی مصنوعی، گیس ساختگی، دارای گیس مصنوعی کردن
-
نقلی
لغتنامه دهخدا
نقلی . [ ن َ ] (ص نسبی ) منقول از روی چیزی . نقل کرده شده . (ناظم الاطباء). مقابل عقلی . || قابل نقل کردن و روایت کردن . روایت کردنی . بازگفتنی . || ساختگی . تقلیدی . (ناظم الاطباء).
-
تأهیب
لغتنامه دهخدا
تأهیب . [ ت َءْ ] (ع مص ) ساختگی کردن برای کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به تأهب شود.