کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساخته شده از علف وگیاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
nascent RNA
رِنای نیمساخته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] هر مولکول رِنای درحالساختهشدن
-
ساخته و آماده
لغتنامه دهخدا
ساخته و آماده . [ت َ / ت ِ وُ دَ / دِ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) ساخته وپرداخته . حاضر و آماده : چون این مکار غدار بیاید، ساخته و آماده باید بود. (کلیله و دمنه ).
-
ساخته و پرداخته
لغتنامه دهخدا
ساخته و پرداخته . [ت َ / ت ِ وُ پ َ ت َ / ت ِ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) ساخته و به اتمام رسیده . ساخته و آماده . حاضر و آماده .
-
ساخته و پرداخته
فرهنگ گنجواژه
آماده، آفریده.
-
نه های تسبیح که امروزه بصورت سیم های ریز طلا ونقره و یا مسی در اطراف الا ت زرین وسیمین ساخته می شود
دیکشنری فارسی به عربی
صياغة تخريمية
-
جستوجو در متن
-
herbal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گیاهان دارویی، گیاه نامه، مجموعه یا کلکسیون انواع گیاهان، گیاهی، ساخته شده از علف وگیاه
-
نزعة
دیکشنری عربی به فارسی
علف نيزار , علف بوريا , علف شبيه ني , سرازيري , سربالا يي , نشيب , خميدگي , خم , خم شده , منحني
-
بیخو
فرهنگ فارسی معین
(خُ یا خَ) (ص مر.) زمینی که از علف و گیاهان هرزه پاک شده باشد.
-
ورغ
فرهنگ فارسی معین
(وَ رْ) (اِ.) سد مانندی ساخته شده از چوب و علف و گِل .
-
عشبي
دیکشنری عربی به فارسی
گياه نامه , مجموعه يا کلکسيون انواع گياهان , گياهي , ساخته شده از علف وگياه
-
منقل
لغتنامه دهخدا
منقل . [ م ُ ق َ ] (ع ص ) کفش نیک ساخته . || گوسپندی که از علف زاری به علف زاری رود. || بیان کرده شده و تقریرشده . (ناظم الاطباء).
-
جفیف
لغتنامه دهخدا
جفیف . [ ج َ ] (ع ص ) علف خشک . (منتهی الارب ). علف خشکیده . گیاه آب ازدست داده و خشک شده . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). مقابل قَفیف ، یعنی علف نیم خشک . (از منتهی الارب ).
-
بی خو
لغتنامه دهخدا
بی خو. [ خ َ / خُو ] (ص مرکب ) وجین شده . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زمینی که از علف و گیاهان هرزه پاک شده باشد. بدون علف هرزه . (از فهرست ولف ). و رجوع به بی خو کردن شود.
-
نفاء
لغتنامه دهخدا
نفاء. [ ن ُ ف َءْ ] (ع اِ) پاره ای علف پراکنده رسته . (صراح ). پاره های علف و گیاه پراکنده رسته ، یا سبزه زار مجتمع و فراهم آمده بریده و جدا از علف زار بزرگ و کلان افزون و بالیده بر آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پاره های پراکنده از علف و گیاه ، و م...
-
آخورسنگین
فرهنگ فارسی معین
( ~. سَ) (اِمر.) 1 - آخوری که در آن کاه و علف نباشد. 2 - سنگاب ، آبشخور ساخته شده از سنگ برای چهارپایان اهلی .