کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ساتی
/sāti/
معنی
آیینی در میان هندوها که طبق آن زنی که شوهرش میمرد باید خود را در آتشی که برای سوزاندن جسد آماده میشد، میانداخت تا با جسد او بسوزد و خاکستر شود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ساتی
لغتنامه دهخدا
ساتی . (اِخ ) (امیر... بهادر) در شمار دلاوران سلطان اویس جلایری ایلکانی (757 - 777) مذکور است . بسال 765 که میان شاه شجاع مظفری و برادرش شاه محمود آتش اختلاف بالا گرفت و شاه محمود از سلطان اویس یاری خواست سلطان اویس به ظاهر برای کمک به شاه محمود و در...
-
ساتی
لغتنامه دهخدا
ساتی . (اِخ ) الهه ٔ هندی . دختر داکشا وهمسر شیوا است . چون پدرش شوهر او را تحقیر کرد ساتی خود را در آتش انداخت .
-
ساتی
لغتنامه دهخدا
ساتی . (اِخ ) درنزد مصریان قدیم فرشته ای است موکل بر ارواح . در آثار باستانی مصر تصویر او در حالی که روح بصورت مرغی بر زانوی او نشسته دیده میشود. (قاموس الاعلام ترکی ).
-
ساتی
لغتنامه دهخدا
ساتی . (اِخ ) معروف به اِریک آهنگ ساز معروف فرانسوی (1866 - 1925 م .) است .
-
ساتی
لغتنامه دهخدا
ساتی . (اِخ ) پسر لاودای از جنگاوران عصر غازان خان ایلخان ایران (694 - 703) است . رجوع به تاریخ غازانی ص 98 و 99 شود.
-
ساتی
لغتنامه دهخدا
ساتی . (اِخ ) رجوع به ساطی شود.
-
ساتی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت] sāti آیینی در میان هندوها که طبق آن زنی که شوهرش میمرد باید خود را در آتشی که برای سوزاندن جسد آماده میشد، میانداخت تا با جسد او بسوزد و خاکستر شود.
-
واژههای مشابه
-
حصار ساتی
لغتنامه دهخدا
حصار ساتی . [ ح ِ ] (اِخ ) دهی است جزء بخش شهریار شهرستان تهران . واقع در 14هزارگزی جنوب باختر علیشاه عوض ، کنار راه عمومی رباطکریم به بیدکنه . واقعدر جلگه معتدل . دارای 415 تن سکنه میباشد. ترک و فارسی زبانند. از سیاه آب مشروب میشود. محصولات آنجا غلا...
-
ساتی برزن
لغتنامه دهخدا
ساتی برزن . [ ب َ زَ ] (اِخ ) از خواجگان دربار اردشیر دوم (404 - 360 ق . م .) نهمین پادشاه هخامنشی است . کتزیاس و دمی تن مورخان یونانی نام او را در حادثه ٔ طغیان کورش کوچک و جنگی که بسال 401 ق . م . در کوناکسا نزدیک بابل روی داد و منتهی بقتل کورش گرد...
-
ساتی برزن
لغتنامه دهخدا
ساتی برزن . [ ب َ زَ ] (اِخ ) از رجال و فرماندهان عصر داریوش سوم دوازدهمین و آخرین شاهنشاه هخامنشی والی هرات است . او مردی متهور و دلاورو حادثه جو و از متحدین بس سوس والی باختر (بلخ ) بودکه از یک طرف پنجه بخون دارا آلود و از طرف دیگر بعد از تسلط اسکن...
-
ساتی بیگ
لغتنامه دهخدا
ساتی بیگ . [ ب َ ] (اِخ ) دختر اولجاتیو و خواهر ابوسعید ایلخان مغول ، و از زنان نامدار ایران در قرن هشتم ، و پانزدهمین و آخرین تن از ایلخانان مغول در ایران است . در اوایل سلطنت ابوسعید امرا طغیان کردند و چون این فتنه را امیرچوپان سردار مقتدر و متنفذ ...
-
پی ساتی وا
لغتنامه دهخدا
پی ساتی وا. (اِخ ) موضعی به یونان در 18هزارگزی دریا، محل موسوم به الم پی که از امکنه ٔ مقدسه ٔیونانیان بود و هر چهار سال یکبار یونانیان آنجا گرد می آمدند و مسابقه هائی در همه گونه ورزشها ترتیب میدادند بدانجا بوده است . (ایران باستان ج 1 ص 112).
-
واژههای همآوا
-
ساطی
لغتنامه دهخدا
ساطی . (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر، واقع در 30 هزارگزی جنوب خاوری اهر، و 2هزارگزی راه شوسه ٔ اهر به خیاو. کوهستانی ، و هوایش معتدل ، و آبش از قنات و چشمه ، و محصولش غلات و حبوبات است ، و 396 تن سکنه دارد که بزراعت و گله دار...