کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سابیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سابیده
/sābide/
معنی
کوبیده و نرمشده؛ سوده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ساییده، سوده
۲. کوبیده، نرم
۳. زدوده
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سابیده
واژگان مترادف و متضاد
۱. ساییده، سوده ۲. کوبیده، نرم ۳. زدوده
-
سابیده
لغتنامه دهخدا
سابیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) در تداول عوام بجای ساییده آید: رنگ سابیده . رجوع به ساییده شود.
-
سابیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹ساییده› sābide کوبیده و نرمشده؛ سوده.
-
واژههای مشابه
-
پاردم سابیده
لهجه و گویش تهرانی
هفت خط
-
پاشنه سابیده
لهجه و گویش تهرانی
ارقه
-
شاخ شکسته و سُم سابیده
فرهنگ گنجواژه
قراضه.
-
جستوجو در متن
-
ناسابیده
لغتنامه دهخدا
ناسابیده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نسابیده . سابیده نشده . که سابیده و نرم نشده است . مقابل سابیده . رجوع به سابیده و سائیده شود.
-
قچ
لهجه و گویش گنابادی
ghech در گویش گنابادی سابیده شدن دو یا چند چیز به هم ، لِه کردن
-
جارو دُم کُل
لهجه و گویش بختیاری
jâru dom-kol جاروى سابیده و کوتاه شده.
-
ساب رفتن
واژگان مترادف و متضاد
ساییده شدن، سابیده شدن، پرداخته شدن، صیقل یافتن
-
جام طلا
واژهنامه آزاد
جامی که از طلای سرخ یا طلا ساخته ویا سابیده شده باشد
-
کشکاب
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِمر.) کشک با آب سابیده که نان در آن ترید کنند و خورند. کشکاو و کشکو نیز گفته شود.
-
کال جوش
لهجه و گویش بختیاری
kâl-juš کالجوش (کشک سابیده را گرم مىکنند و نعناع داغ روى آن مىریزند و با عسل مىخورند).