کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سابوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سابوری
/sāburi/
معنی
= سابری
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سابوری
لغتنامه دهخدا
سابوری . (ص نسبی ) نسبت است به سابور و آن شهری است از شهرهای فارس نزدیک بکازرون . (سمعانی ). همان مؤلف اضافه میکند که گمان میکنم همان جندیسابور باشد. (سمعانی ). || میوه های منسوب به بلده ٔ جندیسابور. (الذریعه ج 6). || ذراع سابوری . رجوع به سابوریه ش...
-
سابوری
لغتنامه دهخدا
سابوری . [ ] (اِخ ) احمدبن عبداﷲبن سابور دقاق سابوری بغدادی مکنی به ابوالعباس . از محدثان است . (سمعانی ).
-
سابوری
لغتنامه دهخدا
سابوری . [ ] (اِخ ) عبداﷲبن زیادبن سابور سابوری . از محدثان است . و منسوب به سابور نیای خویش است . (سمعانی ).
-
سابوری
لغتنامه دهخدا
سابوری . [ ] (اِخ ) محمدبن عبدالواحدبن محمدبن حسن بن حمدان فقیه سابوری مکنی به ابوعبداﷲ. از محدثان و منسوب به سابور فارس است . (سمعانی ) (معجم البلدان ).
-
سابوری
لغتنامه دهخدا
سابوری . [ ] (اِخ ) وهب بن عبیدبن سابور الواسطی سابوری . از محدثان است . (سمعانی ).
-
سابوری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به سابور، نام قدیم شهری در فارس) [عربی: سابوریّ] [قدیمی] sāburi = سابری
-
واژههای مشابه
-
ذراع سابوری
لغتنامه دهخدا
ذراع سابوری . [ ذِ ع ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در تاریخ قم آمده است : ابوعلی کاتب در کتاب همدان حکایت میکند از ابی جعفرمحمدبن عبدوس که او میگفت ذراعی که اهل همدان بدان مساحت میکردند پیش از روزگار مأمون او را ذراع سابوری میگفتند و آن ذراع عبارت از ...
-
واژههای همآوا
-
صابوری
لغتنامه دهخدا
صابوری . (اِ) نوعی جامه است . نظام قاری گوید : حبری خوش و صابوری خواهم ببر آوردن خواهم ببر آوردن حبری خوش و صابوری .(دیوان ص 115).
-
جستوجو در متن
-
سابوریه
لغتنامه دهخدا
سابوریه . [ ری ی َ ] (ص نسبی ) تأنیث سابوری . رجوع به سابوری شود. || گزی بوده است که در برخی شهرهای ایران از آن جمله در همدان معمول بوده است . در ترجمه ٔ تاریخ قم آمده است : ابو علی کاتب در کتاب همدان حکایت میکند: «ذراعی که اهل همدان بدان مساحت میکر...