کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سابق الدین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سابق الدوله
لغتنامه دهخدا
سابق الدوله . [ ب ِ قُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) (امیر... رستم ) حاکم گوشواره (یا گلپایگان ) در اوائل قرن هفتم بود. رجوع به سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 195 بخش انگلیسی شود.
-
سابق الذکر
لغتنامه دهخدا
سابق الذکر. [ ب ِ قُذْ ذِ ] (ع ص مرکب ) پیش گفته . در بالا گفته شده . مذکور. مزبور.نامبرده . مسطور. مشارالیه . سالف الذکر. مارالذکر.
-
سابق العلم
لغتنامه دهخدا
سابق العلم . [ ب ِ قُل ْ ع ِ ] (ع اِ مرکب ) در اصطلاح طب پیش بینی و تشخیصی است که طبیب با ملاحظه ٔ احوال بیمار درباره ٔ بهبود یا وخامت حال او در آینده میکند. (بحر الجواهر). و رجوع به تقدمة المعرفة شود.
-
سابق العلة
لغتنامه دهخدا
سابق العلة. [ ب ِ قُل ْ ع ِل ْ ل َ ] (ع اِ مرکب ) تقدمة المعرفة. (بحر الجواهر). رجوع به سابق العلم و تقدمة المعرفه شود.
-
علینقی سابق
لغتنامه دهخدا
علینقی سابق . [ ع َ ن َ ی ِ ب ِ ] (اِخ )ابن محمدصالح مازندرانی . متخلص به سابق . وی برادر آقامحمدسعید و نواده ٔ دختری محمدتقی مجلسی بود. او پس از برادرش ، به هند سفر کرد و اورنگ زیب عالمگیر را مدح کرد و به امر او شاهنامه ای سرود و در حدود سال 1083 هَ...
-
تاريخ سابق
دیکشنری عربی به فارسی
پيش از تاريخ حقيقي تاريخ گذاشتن , پيش بودن (از) , منتظربودن , پيش بيني کردن , جلوانداختن , سبقت
-
سابق الانعام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] sābeqol'en'ām منعم قدیم؛ ولینعمت دیرین.
-
سابق الحاج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: سابقالحاجّ] [قدیمی] sābeqolhāj پیشرو حجاج؛ پیشرو کاروان حجاج.
-
سابق الذکر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] sābeqozzekr درپیشذکرشده؛ پیشگفتهشده.
-
سابق الذکر
دیکشنری فارسی به عربی
فوق
-
رژیم سابق
دیکشنری فارسی به عربی
الحکم البائد
-
اِرْتَدَّ وَضْعٍ سابقٍ
دیکشنری عربی به فارسی
به حال اول برگشت , به وضعيت سابق برگشت
-
سابق بر این
دیکشنری فارسی به عربی
حتي الآن
-
به وضعیت سابق برگشت
دیکشنری فارسی به عربی
اِرْتَدَّ وَضْعٍ سابقٍ
-
سابق و لاحق
فرهنگ گنجواژه
گذشته و کنونی، قبلی و فعلی.