کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سابع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سابع
/sābe'/
معنی
هفتم؛ هفتمین.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
هفتم، هفتمین، هفتمی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سابع
واژگان مترادف و متضاد
هفتم، هفتمین، هفتمی
-
سابع
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . ] (ص .) هفتم ، هفتمین .
-
سابع
لغتنامه دهخدا
سابع. [ ب ِ ] (ع ص ) هفتم . (غیاث ) (آنندراج ) (منتهی الارب ). السابع من العدد بین السادس والثامن . (قطر المحیط) (اقرب الموارد). ج ، سَبَعَه و سابعون . || هفت تو کننده . هفت لا کننده . سبع الحبل ؛ حبله علی سبع قوی فهو سابع. (اقرب الموارد).
-
سابع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] sābe' هفتم؛ هفتمین.
-
واژههای مشابه
-
باباکلیمان سابع
لغتنامه دهخدا
باباکلیمان سابع. [ ک َ ل ِب ِ ] (اِخ ) رجوع به الحلل السندسیة ج 2 ص 251 شود.
-
سابع عشر
دیکشنری عربی به فارسی
هفدهمين
-
واژههای همآوا
-
صابا
واژهنامه آزاد
فردا صبح.
-
جستوجو در متن
-
هفدهمین
دیکشنری فارسی به عربی
سابع عشر
-
سابعة
لغتنامه دهخدا
سابعة. [ ب ِ ع َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث سابع. رجوع به سابع شود. || نزد منجمان عبارت است از شش یک عشر سادسه . (قطر المحیط). یک جزء از شصت جزء سادسة. و سابعة تقسیم شده است به شصت ثامنة. ج ، سوابع.
-
ربع مقبل
لغتنامه دهخدا
ربع مقبل . [ رُع ِ م ُ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح احکام نجوم ) ربعی که میان عاشر و طالع از فلک واقع است و نظیرآن میان رابع و سابع است . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
ربع مؤنث
لغتنامه دهخدا
ربع مؤنث . [ رُ ع ِ م ُ ءَن ْ ن َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح احکام نجوم ) ربعی که میان طالع و سابع و عاشر است . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
سادس
لغتنامه دهخدا
سادس . [ دِ ] (ع ص ) ششم . (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (غیاث ) (دهار) (آنندراج ). عدد واقع بین خامس و سابع. (اقرب الموارد). و آن را به سات و سادی نیز بدل نمایند. رجوع به تاج العروس و منتهی الارب در ماده ٔ [ س ت ت ] و سات و سادی در این لغت...