کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زینه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زینه
/zine/
معنی
پله؛ پلکان؛ درجه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
degree, estate, gradation, grade, level, point, scale
-
جستوجوی دقیق
-
زینه
لغتنامه دهخدا
زینه . [ ن َ ] (ع اِ) زینة. آرایش . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : تا به قیامت براین نهاد و نسق بادروز برافزون به فر و رونق و زینه فرخ و فرخنده و مبارک چونانک آمدن مصطفی بر اهل مدینه . سوزنی .رجوع به زینت و زینة شود.
-
زینه
لغتنامه دهخدا
زینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) نردبان . (غیاث ) (آنندراج ). پله و پایه و پلکان و نردبان . (ناظم الاطباء). مشهدی ، پله . پلکان . (فرهنگ فارسی معین ). پله . پایه . درجه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). فرهنگستان ایران این کلمه را معادل درجه گرفته است . رجوع به ...
-
زینه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِ.) پله ، پلکان .
-
زینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] zine پله؛ پلکان؛ درجه.
-
زینه
دیکشنری فارسی به عربی
درجة
-
زینه
لهجه و گویش بختیاری
zina زن، همسر.
-
واژههای مشابه
-
زینة
لغتنامه دهخدا
زینة. [ ن َ ] (ع اِ) آرایش و آنچه بدان آرایند. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آرایش . (ترجمان القرآن ) (دهار).- امراض الزینة؛ نزد پزشکان بیماریهای پوست و ناخن و موی مانند کلف و نمش و مانند اینها است . (از اقرب الموارد)...
-
زينة
دیکشنری عربی به فارسی
تزءين , اراستگي , پيراستگي , زيور و پيرايه , زينت , تزيين , ارايشگري , اذين بندي , مدال يا نشان , ارايش , تامين خواسته , حکم تامين مدعابه , احضار شخص ثالث , حکم توقيف
-
زِينَةِ
فرهنگ واژگان قرآن
زينت - آراستن (آن حالت و وضعي که موجودي ، به خود ميگيرد و باعث ميشود که موجودي ديگر جذب به آن شود)
-
altar-pace
زینۀ بَرواره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] پلکان یا سکویی که بَرواره بر روی آن قرار میگیرد
-
ممه زینه
لغتنامه دهخدا
ممه زینه . [ م َم َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از بخش سردشت شهرستان مهابادبا 157 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
بِرار زینَه
لهجه و گویش بختیاری
berâr-zina برادر زن.
-
خُووار زینه
لهجه و گویش بختیاری
xuwâr-zina خواهرزن.
-
زینة الریاحین
واژهنامه آزاد
نامی است که ابوریحان بیرونی در کتاب «صیدنه»برای تاج خروس به کار برده است.