کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیلع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زیلع
لغتنامه دهخدا
زیلع. [ زَ ل َ ] (اِخ ) شهری است به ساحل دریای حبشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نام شهری به ساحل شرقی افریقیه نزدیک باب المندب . (ابن بطوطه ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). نام شهری به حبشه . (دمشقی ، یادداشت ایضاً). گروهی از مردم سودان بر کران حبشه ...
-
زیلع
لغتنامه دهخدا
زیلع. [ زَ ل َ ] (ع اِ) نوعی از مهره ٔ سپید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
ذیلاً
فرهنگ فارسی معین
(ذَ یا ذِ لَ نْ) [ ع . ] (ق .) 1 - در ذیل ، در پایین . 2 - بعد از این ، سپس .
-
ذیلاً
لغتنامه دهخدا
ذیلاً. [ ذَ لَن ْ ] (ع ق ) در ذیل . در زیر. در پائین . بعد از این . کمی بعد، پس از این . بعد. سپس . بعید هذا.
-
ذیلا
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: ذَیلاً] zeylan درذیل؛ درزیر؛ درپایین.
-
جستوجو در متن
-
عبدا
لغتنامه دهخدا
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن یوسف بن محمد ملقب به جمال الدین و معروف به الزیلعی . فقیه و عالم بحدیث بود. اصل او از مردم زیلع و به سال 762 هَ . ق . به قاهره درگذشت . او راست : تخریج احادیث الهدایه در مذهب حنفی . تخریج احادیث الکشاف . (از الاعلام...
-
حرار
لغتنامه دهخدا
حرار.[ ح َ ] (اِخ ) نام شهری است در قسمت شرقی آفریقا در نزدیکی خلیج عدن ، و در 350هزارگزی جنوب غربی شهر بربر، در 280هزارگزی جنوب غربی زیلع، در 48، 22، 90 عرض شمالی و 6، 40 طول شرقی جا دارد و 1700 متر از سطح دریا بلندتر است . شمس الدین سامی گوید: عده ...
-
بربرة
لغتنامه دهخدا
بربرة. [ ب َ ب َ رَ ] (اِخ ) (جزیره ٔ...) نام شهری است بر ساحل شرقی افریقیه نزدیک زیلع. (از ابن بطوطه ). بلادی است بین حبشه و زنج و یمن در ساحل دریای یمن و دریای زنج و مردم آن سخت سیاهند و خود دارای زبانی هستند که دیگران آنرا نمی فهمند. زندگانی آنان ...
-
بجا
لغتنامه دهخدا
بجا. [ ] (اِخ ) از شهرهای حبشه : از مشاهیر بلادش [ حبشه ] بجا و زیلع و عیذاب و دیگر بلاد و قصبات بسیارست . (از نزهة القلوب ج 3 ص 268). بجاو. رجوع به بجاو شود. || نام قومی است که در جهت شرقی نوبه بین صعید مصر و حبشه و نیل و دریای احمر واقعند و سرزمین ...
-
زباد
لغتنامه دهخدا
زباد. [ زَ ] (ع اِ) نام حیوانی است وحشی بزرگتر از گربه که از آن چیزی خوش بو مثل مشک گرفته بطور دوااستعمال کنند و بعضی زباد را نام آن چیز خوشبو نوشته اند و نام آن حیوان را گربه ٔ زباد. و در ملیت این لفظ اختلاف است . بعضی عربی دانستند و بعضی فارسی . در...