کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زیل
لغتنامه دهخدا
زیل . (ص ) تحریفی است از لفظ «زیر» که صفت صداهای نازک است . اصواتی که تعداد ارتعاش امواج آن زیاد باشد زیر نامیده میشود و ابدال «ر» به «ل »در زبان عامیانه بسیار رواج دارد مانند: دیفال = دیوار، سولاخ = سوراخ . (از فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ).
-
زیل
لغتنامه دهخدا
زیل . (ع اِ) قاشقک . از نوعی است که با حرکت دادن آن صدا از آن برمی آید. (از دزی ج 1 ص 619).
-
زیل
لغتنامه دهخدا
زیل . [ زَ ] (ع مص ) دورکردن از جای . || پاره پاره کردن . || جدا گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جدا کردن . (دهار) (از تاج المصادر بیهقی ). || جای فراتر کردن . (تاج المصادر بیهقی ). ممتاز نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم ا...
-
زیل
لغتنامه دهخدا
زیل . [ زَ ی َ ] (ع اِمص ) دوری هر دو ران از یکدیگر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
زیل
لهجه و گویش بختیاری
zil زیر (در برابر بَم).
-
زیل
لهجه و گویش تهرانی
صدای زیر
-
زیل
واژهنامه آزاد
اصطلاحی در نواختن تبل(ضرب)
-
واژههای مشابه
-
زیل،صدای ()
لهجه و گویش تهرانی
صدای باریک
-
مهر زیل
واژهنامه آزاد
یا مهر زیر به معنای دشت سرسبز است -نام دشتی در شمال اندیمشک که در زمستا ن چشم اندازی زیبا دارد وپوشید ه ازچمنزار وگل های شقایق وبابونه وگل زرد ودیگر گلها است در دوران باستان در آن اثر ی از نفت یافت شده است ومنطقه ی قیلاب وگریس آب ودروغ زن آب نزدیک ای...
-
زخم و زیل
لغتنامه دهخدا
زخم و زیل . [ زَ م ُ ] (اِ مرکب ، ازاتباع ) (در تداول عامه ) جراحت فراوان . زخم بسیار.- زخم و زیلی ؛ زخمی . زخمین . زخمی پر از زخم . پر از جراحت . زخمگین و زخمالو.
-
زخم و زیل
لهجه و گویش تهرانی
زخم و جراحت
-
زخم و زیل
فرهنگ گنجواژه
جراحت زیاد، مجروح.
-
زرد و زیل
فرهنگ گنجواژه
ضعیف.
-
زن و زیل
فرهنگ گنجواژه
اهل و عیال.