کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیغگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زیغگر
/ziqgar/
معنی
زیغباف؛ حصیرباف؛ زیلوباف.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
زیغگر
لغتنامه دهخدا
زیغگر. [ گ َ ] (ص مرکب ) زیغباف . (انجمن آرا). حصیرباف . بوریاباف . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زیغ شود.
-
زیغگر
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (ص .) حصیرباف .
-
زیغگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] ziqgar زیغباف؛ حصیرباف؛ زیلوباف.
-
جستوجو در متن
-
زیغ
لغتنامه دهخدا
زیغ. (اِ) نوعی از فرش و بساط باشد . (برهان ) (ناظم الاطباء). || حصیر و بوریایی را نیز گویند که از دوخ بافند و دوخ علفی است که بدان انگور و خربزه آونگ کنند.(برهان ). حصیر و بوریا. (جهانگیری ) (ناظم الاطباء). نوعی حصیر که از لخ بافند. (فرهنگ رشیدی ). ب...