کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زیط
لغتنامه دهخدا
زیط. [ زَ ] (ع مص ) زیاط. (ناظم الاطباء). فریاد کردن و خروش نمودن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به زیاط شود.
-
واژههای همآوا
-
ظیة
لغتنامه دهخدا
ظیة. [ ظَی ْ ی َ ] (ع اِ) مردار در آماس و شکافتگی درآمده . (منتهی الارب ). ْْْ
-
زیت
واژگان مترادف و متضاد
چربی، دهن، روغن
-
زیت
لغتنامه دهخدا
زیت . (اِخ ) دهی از دهستان هندمینی است که در بخش بدره ٔ شهرستان ایلام واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
زیت
لغتنامه دهخدا
زیت . [ زَ ] (ع اِ) روغن . (ترجمان القرآن ). روغن زیتون . (دهار) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). روغن تخم درخت زیتون و در بعض بلاد آن را به چراغ میسوزند و برای دفع درد گزیدن زنبور اثر تمام دارد. (غیاث ). به فارسی ر...
-
زیت
لغتنامه دهخدا
زیت . [ زَ ] (ع مص ) روغن زیت در طعام کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || کسی را روغن زیت دادن . (تاج المصادر بیهقی ). زیت نانخورش کردن ،قوم را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الم...
-
زیت
فرهنگ فارسی معین
(زَ یا زِ) [ ع . ] (اِ.) روغن زیتون .
-
ضیط
لغتنامه دهخدا
ضیط. [ ض َ ] (ع مص ) ضَیَطان . جنبانیدن دو دوش و بدن را در رفتار با بسیاری گوشت و فروهشتگی اندام . (منتهی الارب ).
-
زیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: زَیت] [قدیمی] zeyt روغن؛ هرنوع روغن نباتی یا حیوانی که برای خوردن یا به جهت مصارف دیگر به کار برود.
-
زیت
لهجه و گویش بختیاری
zit پیش افتاده، پر رو (لفظى است که بیشترخطاب به دختران گویند).