کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیست کننده در پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زیست کننده در
دیکشنری فارسی به عربی
ساکن
-
واژههای مشابه
-
زیست کردن
لغتنامه دهخدا
زیست کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زنده بودن . زیستن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زیستن شود.
-
زیست شناسی
لغتنامه دهخدا
زیست شناسی .[ ش ِ ] (حامص مرکب ) شناخت حیات . (فرهنگ فارسی معین ). معرفةالحیات . علم الحیوة. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). دانشی که درباره ٔ موجودات زنده بحث کند. علم الحیاة. (فرهنگ فارسی معین ).- زیست شناسی جانوری ؛ بخشی از زیست شناسی که موضوع آن زندگ...
-
زیست گاه
لغتنامه دهخدا
زیست گاه . (اِ مرکب ) جای زیست . منشاء. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زیست شود.
-
هم زیست
لغتنامه دهخدا
هم زیست . [ هََ ] (ص مرکب ) همزی . دو تن که با هم زیست کنند. (یادداشت مؤلف ).
-
environment-friendly, environmentally friendly
سازگاربامحیطزیست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ویژگی فعالیتها یا فراوردهها یا شیوههای زندگی که پیامدهای زیستمحیطی کمتری دارند
-
bioclast
زیستآوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] مواد آواری حاصل از اندامهای مقاوم جانوران و گیاهان بهصورت کامل یا قطعهای
-
bioclastic
زیستآواری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ویژگی مواد آواری حاصل از اندامهای مقاوم جانوران و گیاهان
-
bioturbation
زیستپریشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] آشفتگی و آمیختگی نهشتههای باستانشناختی براثر فعالیتهای جانوران و گیاهان و ریزاندامگانها
-
biosolids
زیستجامدها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] مواد آلی جامد بهدستآمده از تصفیۀ فاضلاب شهری که برای بهبود خاک به کار میرود
-
bioadhesive
زیستچسب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، علوم دارویی، مهندسی بسپار] ویژگی مواد بسپاری طبیعی که توانایی اتصال به سطح بافتهای زنده را دارند متـ . زیچسب
-
biogenesis
زیستزایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] به وجود آمدن موجودات زنده از دیگر موجودات زنده
-
biotoxin
زیستزهرابه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ترکیبی طبیعی با فعالیت زیستی بالا که برای برخی یا بسیاری از موجودات زنده سمی است
-
biocompatibility
زیستسازگاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، علوم دارویی، مهندسی بسپار] [شیمی] سازگاری فراورده با شرایط زیستی و نداشتن اثر سمی و آسیبزا [علوم دارویی] سازگاری فراوردۀ دارویی با شرایط زیستی و نداشتن اثر سمی و آسیبزا متـ . زیسازگاری