کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیستنشانگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
biomarker
زیستنشانگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ترکیبی آلی با ساختاری خاص که برای تعیین منشأ به کار میرود
-
واژههای مشابه
-
نشانگر
لغتنامه دهخدا
نشانگر. [ ن ِ گ َ ] (ص مرکب ) آن که نشان کند. (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || آن که نشان می سازد. || حافظ و نگهبان مهر و نگین . || (اِ مرکب ) پرگار. (ناظم الاطباء).
-
نشانگر
دیکشنری فارسی به عربی
علامة
-
environmental indicator
نشانگر زیستمحیطی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] هرگونه نشانگر فیزیکی یا زیستشناختی که برحسب آن شرایط محیط زیست در حال یا گذشته سنجیده میشود
-
زیست
واژگان مترادف و متضاد
تعیش، حیات، زندگانی، زندگی، زیستن ≠ ممات
-
زیست
لغتنامه دهخدا
زیست . (اِخ ) شهری در هلند که در ایالت «اوترک » و بر کنار دلتای رود رن واقع است و 50000 تن سکنه دارد. (از لاروس ).
-
زیست
لغتنامه دهخدا
زیست . (مص مرخم ، اِمص ) اسم از زیستن .اسم مصدر از زیستن . عمل زیستن . حیات . زندگانی . زندگی . عمر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). مصدر مرخم از زیستن . زندگی . حیات . (فرهنگ فارسی معین ). زیستن . زندگانی . (ناظم الاطباء). زندگانی . (آنندراج ) : خاربن عم...
-
زیست
فرهنگ فارسی معین
(مص مر.) زندگی ، حیات .
-
زیست
فرهنگ فارسی عمید
(بن ماضی زیستن) zist ۱. = زیستن۲. (اسم مصدر) زندگانی؛ زندگی.
-
زیست
دیکشنری فارسی به عربی
عمل , وجود
-
environmental biotechnology
زیستفنّاوری زیستمحیطی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] استفاده از روشهای زیستفنّاوری در حفظ و مراقبت از محیط زیست
-
index mark, measuring mark, half mark, measuring point, index point
نشانگر 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] نقطهای واقعی بر روی صحنۀ عکسی یا در فضای شیئی آن که بهعنوان نقطۀ مرجع برای اندازهگیری بهصورت تکی در بعضی وسایل یا بهصورت جفت در تشکیل نقطۀ شناور به کار میرود
-
indicator 2
نشانگر 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم مهندسی] وسیلهای که وضعیت مشخص فیزیکی را نشان دهد
-
biological indicator,bioindicator
نشانگر زیستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] هریک از ردههای گوناگون ریزاندامگانهایی که میتوان از آنها بهعنوان شاخص سطوح آلودگی ترکیبات آلی استفاده کرد