کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیستمایه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مایه
لغتنامه دهخدا
مایه . [ ی َ / ی ِ ] (اِخ ) به معنی مایون هم هست که گاوی بوده و فریدون را شیر می داد. (برهان ). گاو ماده ای که فریدون را شیر می داد. (ناظم الاطباء). در شاهنامه این صورت نیامده ، مصحف بر مایه = برمایون است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به مایون و بر...
-
مایه
دیکشنری فارسی به عربی
تناسق الانغام , خميرة , رييس , سهم
-
مایه
لهجه و گویش تهرانی
باعث: مایه دردسر، مایه عذاب، مایه رنج
-
مایه
لهجه و گویش تهرانی
تخم مرغ قلابی برای ترغیب مرغ به اولین تخم گذاری،فال
-
مایه
لهجه و گویش تهرانی
ماده مقابل نر، جوهر و ماده
-
مایه
لهجه و گویش تهرانی
کبوتری که برای جفت گیری و ازدیاد نسل در نظر گرفته می شود
-
environmental biotechnology
زیستفنّاوری زیستمحیطی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] استفاده از روشهای زیستفنّاوری در حفظ و مراقبت از محیط زیست
-
مایه به مایه
لغتنامه دهخدا
مایه به مایه . [ ی َ / ی ِ ب ِ ی َ / ی ِ ] (ق مرکب ) رأس المال . فروختن چیزی به بهای خرید و بدون سود. مایه کاری . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). و رجوع به مایه کاری شود.
-
مایه به مایه
لهجه و گویش تهرانی
تجارت بدون سود
-
مایه پیله،مایه تیله
لهجه و گویش تهرانی
پول وپله
-
environment
محیطزیست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] مجموعهای از عوامل فیزیکی خارجی و موجودات زنده که با هم در کنش هستند و بر رشدونمو و رفتار موجودات تأثیر گذارند
-
زیست کردن
لغتنامه دهخدا
زیست کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زنده بودن . زیستن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زیستن شود.
-
زیست شناسی
لغتنامه دهخدا
زیست شناسی .[ ش ِ ] (حامص مرکب ) شناخت حیات . (فرهنگ فارسی معین ). معرفةالحیات . علم الحیوة. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). دانشی که درباره ٔ موجودات زنده بحث کند. علم الحیاة. (فرهنگ فارسی معین ).- زیست شناسی جانوری ؛ بخشی از زیست شناسی که موضوع آن زندگ...
-
زیست گاه
لغتنامه دهخدا
زیست گاه . (اِ مرکب ) جای زیست . منشاء. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زیست شود.
-
فراخ زیست
لغتنامه دهخدا
فراخ زیست . [ ف َ ] (ص مرکب ) آن که در نعمت و راحت بود: رجل راخ ؛ مرد فراخ زیست . (منتهی الارب ).