کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیستفراهمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
bioavailability
زیستفراهمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] میزان جذب و استفادۀ یک مادۀ مغذی یا غیرمغذی در بدن
-
bioavailability
زیستفراهمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] قابلیت دارویی که پس از مصرف در دسترس بافت هدف قرار میگیرد
-
واژههای مشابه
-
فراهمی
لغتنامه دهخدا
فراهمی . [ ف َ هََ ] (حامص مرکب ) جمعیت . خلاف پراکندگی . (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به فراهم شود.
-
فراهمی
دیکشنری فارسی به عربی
توفر
-
bioavailability study
مطالعۀ زیستفراهمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] پژوهشی که برای بررسی میزان زیستفراهمی یک دارو در بدن انجام میشود
-
absolute bioavailability
زیستفراهمی مطلق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] نسبت زیستفراهمی داروی تجویزشده به شکل فراوردۀ غیرتزریقی به زیستفراهمی همان دارو به شکل تزریق وریدی
-
relative bioavailability
زیستفراهمی نسبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] مقایسۀ زیستفراهمی دو شکل مختلف غیرتزریقی یک دارو
-
زیست
واژگان مترادف و متضاد
تعیش، حیات، زندگانی، زندگی، زیستن ≠ ممات
-
زیست
لغتنامه دهخدا
زیست . (اِخ ) شهری در هلند که در ایالت «اوترک » و بر کنار دلتای رود رن واقع است و 50000 تن سکنه دارد. (از لاروس ).
-
زیست
لغتنامه دهخدا
زیست . (مص مرخم ، اِمص ) اسم از زیستن .اسم مصدر از زیستن . عمل زیستن . حیات . زندگانی . زندگی . عمر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). مصدر مرخم از زیستن . زندگی . حیات . (فرهنگ فارسی معین ). زیستن . زندگانی . (ناظم الاطباء). زندگانی . (آنندراج ) : خاربن عم...
-
زیست
فرهنگ فارسی معین
(مص مر.) زندگی ، حیات .
-
زیست
فرهنگ فارسی عمید
(بن ماضی زیستن) zist ۱. = زیستن۲. (اسم مصدر) زندگانی؛ زندگی.
-
زیست
دیکشنری فارسی به عربی
عمل , وجود
-
environmental biotechnology
زیستفنّاوری زیستمحیطی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] استفاده از روشهای زیستفنّاوری در حفظ و مراقبت از محیط زیست