کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیستسازگاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
adjustment disorder
اختلال سازگاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] اختلالی که در آن واکنشی ناسازگارانه در طی سه ماه پس از حادثهای تنشزا نظیر طلاق و بازنشستگی و تولد فرزند و بحران کاری و مشکلات حاد تحصیلی در فرد رخ میدهد
-
adaptation 3
سازگاری 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی، زبانشناسی] [پزشکی] تطبیق بهنجار چشم با شدتهای مختلف نور [زبانشناسی] فرایند تغییرآوایی وامواژهها درجهت منطبق شدن با نظام آوایی زبان وامگیرنده
-
compatibility 1
سازگاری 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار] حالت یا توانایی حضور دو ماده در کنار هم در یک مخلوط، بدون اثر نامطلوب
-
سازگاری 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← همخوانی
-
status consistency
سازگاری پایگاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] هماهنگی و انطباق میان موقعیت و حیثیت اجتماعی فرد از یکسو و پایگاه اکتسابی او در جامعه از سوی دیگر
-
chromatic adaptation
سازگاری رنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] تغییر در حساسیت سامانۀ بصری به سبب تغییر در ویژگی طیفی منبع نور یا شرایط مشاهده
-
adaptometer
سازگاریسنج
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ابزاری برای اندازهگیری زمان لازم برای سازگاری شبکیه
-
compatibility of goods
سازگاری کالاها
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی، حملونقل ریلی] وضعیتی که در آن بتوان کالاهای مختلف را در یک انبار بارگیری کرد متـ . سازگاری compatibility
-
زیسازگاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، علوم دارویی، مهندسی بسپار] ← زیستسازگاری
-
histocompatibility
بافتسازگاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] توانایی جانشین شدن بافتی به جای بافتی دیگر بهنحویکه به دفع آن منجر نشود
-
پیسازگاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] ← عصبسازگاری
-
neuroadaptation
عصبسازگاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] تغییرات پییاختهای که به دنبال تحمل و نشانگان قطع مصرف به وجود میآید متـ . پیسازگاری
-
سازگاری کردن
لغتنامه دهخدا
سازگاری کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سازگار بودن . سازوار آمدن . سازوار شدن . سازش داشتن . موافقت : اگر تو سازگاری کنی و جنگ وخصومت نجوئی . (اسکندرنامه ٔ قرن ششم نسخه ٔ نفیسی ).کسی را که این ساز یاری کندطرب با دلش سازگاری کند. نظامی .نشاید برکسی کرد ...
-
نا سازگاری
دیکشنری فارسی به عربی
تضارب
-
کژ سازگاری
دیکشنری فارسی به عربی
سوء التوافق