کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیستتراشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زیست
دیکشنری فارسی به عربی
عمل , وجود
-
lab-on-a-chip
آزـ تراشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نانوفنّاوری] سامانۀ فوقریز و یکپارچۀ آزمایشگاهی بر روی یک تراشه
-
chipping 1
تراشهپرانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] برداشتن پوشرنگ یا رنگ یا جِرم به روش مکانیکی
-
proteome chip
تراشۀ پروتگان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] هر ریزآرایهای که پروتئینهای یک نمونۀ زیستی، با درجۀ خلوص بالا، بر روی آن قرار داده میشود متـ . ریزآرایۀ پروتگان proteome microarray
-
protein chip, protein microchip, protein-protein interaction chip
تراشۀ پروتئین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] صفحهای که بر روی آن هزاران پروتئین به شکلی منظم تثبیت شدهاند و بهکمک آن میتوان برهمکنشهای پروتئینی را به تصویر کشید متـ . آرایۀ پروتئین protein array زیستتراشۀ پروتئین protein biochip ریزآرایۀ پروتئین protein micro...
-
chipping 2
تراشهپَری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] جدا شدن جزئی یا کامل فیلم (film) پوشرنگ خشک بهصورت پرک، براثر صدمۀ ناگهانی یا سایش در حین کار
-
genome chip
تراشۀ ژنگانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← آرایۀ ژنگانی
-
chipper, chipping machine
تراشهساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ماشینی برای تبدیل تمام یا بخشهایی از درختان به تراشه
-
chipping 3
تراشهسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] تبدیل چوب درختان یا بخشهایی از آنها به تراشههایی در اندازههای مختلف
-
تراشه چین
لغتنامه دهخدا
تراشه چین . [ ت َ ش َ / ش ِ ] (نف مرکب ) ریزه چین . (آنندراج ). خوشه چین . (ناظم الاطباء). ریزه خوار : تراشه چین سخایش سپهر بی سروپای نواله خوار نوالش جهان بی بن وبار. کمال اسماعیل (از شرفنامه ٔ منیری ).خورشید رخش بخواب دیدم صد همچو قمر تراشه چین داش...
-
تراشه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
شظية
-
environmental biotechnology
زیستفنّاوری زیستمحیطی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] استفاده از روشهای زیستفنّاوری در حفظ و مراقبت از محیط زیست
-
environment
محیطزیست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] مجموعهای از عوامل فیزیکی خارجی و موجودات زنده که با هم در کنش هستند و بر رشدونمو و رفتار موجودات تأثیر گذارند
-
زیست کردن
لغتنامه دهخدا
زیست کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زنده بودن . زیستن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زیستن شود.
-
زیست شناسی
لغتنامه دهخدا
زیست شناسی .[ ش ِ ] (حامص مرکب ) شناخت حیات . (فرهنگ فارسی معین ). معرفةالحیات . علم الحیوة. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). دانشی که درباره ٔ موجودات زنده بحث کند. علم الحیاة. (فرهنگ فارسی معین ).- زیست شناسی جانوری ؛ بخشی از زیست شناسی که موضوع آن زندگ...