کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیزفون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زیزفون
/ziz[o]fun/
معنی
درختی زینتی، با برگهای منفرد و دندانهدار و نوکتیز و گلهای سفید خوشبو که مصرف دارویی دارد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
زیزفون
لغتنامه دهخدا
زیزفون . [ زَ زَ ] (ع ص ) (از «زف ن ») شتر ماده ٔ شتاب رو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
-
زیزفون
لغتنامه دهخدا
زیزفون . [ زَ زَ / زی زُ ] (معرب ، اِ) معرب یونانی «زیزوفوس » . (از دزی ج 1 ص 619) (از فرهنگ فارسی معین ). در دمشق به نوعی غبیرا اطلاق شود که میوه نمیدهد. (از دزی ایضاً). نوعی از درخت سنجد است که در دمشق بر نمیدهد و گویند غبیرا است . (از اختیارات بدی...
-
زیزفون
فرهنگ فارسی معین
(زُ) [ معر. ] (اِ.) گیاهی است از تیرة پنیرکیان ، برگ هایش منفرد کامل و دندانه دار و به شکل قلب در قاعده قرار دارند ولی برگ های انتهای ساقه نوک تیزند و گل هایش به رنگ سفید است . ضح . همین کلمه است که به صورت «زیرفون » تحریف شده .
-
زیزفون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [یونانی] ‹زیرفون› (زیستشناسی) ziz[o]fun درختی زینتی، با برگهای منفرد و دندانهدار و نوکتیز و گلهای سفید خوشبو که مصرف دارویی دارد.
-
جستوجو در متن
-
زیرفون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [یونانی] (زیستشناسی) zirfun = زیزفون
-
کف
لغتنامه دهخدا
کف . [ ک ُ ] (اِ) درخت زیزفون ، در اصطلاح زبان دیلمان و لاهیجان . (از جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 179). و رجوع به همین کتاب و زیزفون شود.
-
گاوکهل
لغتنامه دهخدا
گاوکهل . [ ک ُ هَِ ] (اِ) نام درختی است در رودسر و رامسر، که آن را در گرگان و مازندران نمدار و نرمدار گویند. زیزفون . (جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 ص 179).
-
کار
لغتنامه دهخدا
کار. (اِخ ) الفونس ، ادیب فرانسوی متولد در پاریس نویسنده ٔ انتقادی و مطایبه ای (1890 - 1808). مؤلف کتاب : «زیر درختان زیزفون » و رسالات ماهیانه ٔ «زنبورها» .
-
زیرفون
لغتنامه دهخدا
زیرفون . (اِ) نوعی از درخت سنجد است و آنرا ثمر و میوه نمی باشد و بیشتر در دمشق [ یافت ] میشود. سرد و خشک است و در قابضات بکار برند. (برهان ) (آنندراج ). محرف زیزفون . (فرهنگ فارسی معین ). درختی بی بار و شبیه به درخت سنجد و یا درختی که به لاتینی تیلیا...
-
کپ
لغتنامه دهخدا
کپ . [ ک ُ ] (اِ) نامی که در رودسر و دیلمان لاهیجان به زیرفون دهند. (یادداشت مؤلف ). یکی ازگونه های زیزفون که در جنگلهای سواحل بحر خزر فراوان می روید. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زیرفون شود.
-
زیرقون
لغتنامه دهخدا
زیرقون . (اِ) به لغت دمشق نوعی از درخت سنجد بی ثمر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به زیرفون و زیزفون شود. || زرقون . شنگرفی . (از دزی ج 1 ص 618). رجوع به زرقون و زرگون شود.
-
نمدار
لغتنامه دهخدا
نمدار. [ ن َ ] (نف مرکب ) مرطوب . دارای تری اندک . (ناظم الاطباء). نمگن . || (اِ مرکب ) درختی است از انواع زیزفون که در جنگل های شمال ایران فراوان است و نام محلی آن پالاد و پالاس است . رجوع به جنگل شناسی ج 6 ص 127 شود.
-
مروسة
لغتنامه دهخدا
مروسة. [ م ُ رَوْ وَ س َ ] (ع ص ) مرأسة. نقطه دار. منقوطه . و برای فرق میان فاء و قاف ، «فاء» را فاء مروسة گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا) : خرفق ، اول الاسم خاء مفتوحة بعدها راء ساکنة ثم فاء مروسة مفتوحة ثم قاف ... (مفردات ابن البیطار ج 1 ص 53). زیزفو...
-
غبیرا
لغتنامه دهخدا
غبیرا. [ غ ُ ب َ] (ع اِ) مخفف غبیراء در تداول فارسی زبانان . نام میوه ای که آن را سنجد گویند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ).سنجد. (السامی فی الاسامی ). سنجد کلاغی . (مقدمةالادب زمخشری ). سنجد آردک . (دهار نقل از نسخه ٔ خطی ). سنجد گرگانی . جیلان . پستانک...