کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زیر از میانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زیر از میانه
لغتنامه دهخدا
زیر از میانه . [ اَ ن َ / ن ِ ] (ص مرکب ) کنایه از زبون بودن و بد بودن باشد. (برهان ). یعنی زبون . (فرهنگ رشیدی ). کنایه از زبون باشد. (انجمن آرا). بمعنی چیز زبون کمتر از حد وسط است . (انجمن آرا) (آنندراج ). زبون و سست و ناتوان و خوار و پست و درمانده...
-
واژههای مشابه
-
زیر هشتی،زیر هشت
لهجه و گویش تهرانی
دالان ورودی
-
زیر قلیانی
لغتنامه دهخدا
زیر قلیانی .[ رِ ق َ ] (اِ مرکب ) طعام بامداد. ناشتا. صبحانه .
-
صدای زیر
لغتنامه دهخدا
صدای زیر. [ ص َ / ص ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به زیر شود.
-
back 4
صفحۀ زیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] قسمت زیرین یا پشتی جعبۀ صوتی سازهای زهی
-
زیر آمدن
فرهنگ فارسی معین
(مَ دَ) (مص ل .) مغلوب شدن ، باختن .
-
زیر سبیلی
فرهنگ فارسی معین
(س ) (ق مر.) (عا.) نادیده ، به روی خود نیاوردن .
-
چار زیر
لغتنامه دهخدا
چار زیر. [ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه کرمانشاه و قصر شیرین میان شاه پسند و حسن آباد.
-
رود زیر
لغتنامه دهخدا
رود زیر. (اِخ ) رجوع به قلعه محمود شود.
-
سربه زیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] sarbezir ۱. باشرموحیا.۲. فروتن؛ متواضع.
-
در زیر
دیکشنری فارسی به عربی
تحت
-
زیر زمین
دیکشنری فارسی به عربی
تحت الارض , سرداب
-
زیر ابزی
دیکشنری فارسی به عربی
تحت الماء
-
زیر اب
دیکشنری فارسی به عربی
بالوعة , تحت الماء